
سلام دوستان این پارت دوم کت نوآر و من هست با نظرات خوبتون راه نماییم کنید
وارد کلاس که شدیم آدرین به طرفمان آمد و گفت:سلام آلیا سلام مرینت. آلیا:سلام آدرین چطوری. من هم با دست پاچگی گفتم:سلام خادرین،یع...یعنی آدرین.لبخند کوچکی زدم و با خودم گفتم:هیچ وقت نمی شود.آلیا مرا نگاه کرد،سری تکان داد و رو به آدرین گفت:راستی میدونی لیدی باگ نگهبان جدید شده؟ آدرین:وای،چه جالب! ناگهان لایلااز در داخل شد و گفت:سلام بچه ها،آلیا می دونستی اولین نفری که لیدی باگ قضیه ی نگهبان شدنش اولین نفر به من گفت چون من و اون خیلی با هم صمیمی ایم. آلیا:اوه واقعا خیلی عالیه لایلا! تنها چیزی که آن موقع به زهنم رسید این بود:از آلیا متنفرم.لبخندی موزیانه زدم و گفتم:حتی قبل از کت نوآر؟ لایلا نگاهی به من انداخت:نیازی نبود برای کت نوآر بگه چون خودش اونجا بود.از عصبانیت دندان هایم را به هم فشردم.
آلیا دستش را روی شانه ام گذاشت:مرینت.کلاس داره شروع میشه.خودم را آرام کردم و سر جایم نشستم.
با آلیا از کلاس بیرون آمدیم.کلاس بعدیمان با خانم مندلیف بود.در حیاط کلوئی را دیدم که داشت دوباره پز می داد:
من خیلی دفعه ها به لیدی باگ و کت نوآر کمک کردم.و اونا رو نجات دادم.سابرینا:بله کلویی بهترینه.رز گفت:کاش منم می تونستم یه قهرمان باشم.کلویی لبخند تمسخر آمیزی به رز زد:تو! تو می خوای قهرمان بشی.معلومه که لیدی باگ توی بی سر و پا و نازک نارنجی رو انتخاب نمی کنه!رز گریه اش گرفت و دوان دوان از آنجا رفت.آلیا جلو آمد و گفت:ولی کلویی،مثل اینکه لیدی باگ تو رو هم برای قهرمان بودن انتخاب نمی کنه.کلویی داد زد:اینطور نیست!شاید لیدی باگ بهم نده ولی مطمعنا روزی کوئین بی همیشگی می شم.
هاک ماث:من اینجا قلبی شکسته رو احساس می کنم که بزودی قراره توسط شرارت جوش بخوره.ناتالی حاضری؟ _بله قربان. ناتالی سنجاق سینه رو به لباس میزنه. _دوسو پرهای منو آماده کن. _نورو،بال های تاریکی بالا.اوه باز هم کلویی کسی رو ناراحت کرده! پر بزن آکومای من و اون رو به شرارت بکش. مایورا :پرواز کن آموک زیبای من و به خشم اون قدرت ببخش.
تا اینجای داستان خوشتون اومد؟
رز در حال گریه کردن کنار کمد ها است.آکوما داخل عطرش و آموک داخل دست بندش میره.
هاک ماث:شاهزاده ی عطر آگین(اسم انگلیسیش رو نمی دونم،یک و دو رو دوبله دیدم)من هاک ماث هستم.کلویی گفته که تو رو لیدی باگ انتخابت نمی کنه؟ اما من انتخابت می کنم و قدرت دفعه ی قبل رو بهت می دم.مایورا:شاهزاده ی عطر آگین،من مایورا هستم.من قدرت تو رو دو برابر می کنم. هاک ماث:در عوض توباید میراکس های لیدی باگ و کت نوآر رو برام بیاری.رز:هاک ماث،مایورا،بهتون قول میدم نا امیدتون نکنم.
ناگهان دور رز را دودی سیاه می گیرد و شاهزاده ی عطرآگین ظاهر می شود.جولیکا دنبال رز می گشت: رز،رز،دختر کجایی؟ _من اینجام بهترین دوستم.بمب عطری(قدرتی که مایورا بهش داده). و کل رختکن را مهی صورتی می پوشاند. _در خدمتم شاهزاده ام؛شاهزاده ی عطرآگین تفنگش را دور دستش می چرخاند:وقت بازیه.
خوب دوستان امیدوارم از داستان من خوشتون اومده
نظر بدید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (5)