
خودم میدونم دیر کردم 😐 همچنین سلام... اینم عکس نولانه.
همه ی بانک ها هک شدن!!! کارو: چی؟! اونم همش تو یه شب؟! این غیرممکن! ما بیشتر از 40 بانک داریم، تو هم داری میگی همه تو 1 شب هک شدن؟! نولان:: منظورم بانکای شهر بغلی 😐 کاره: آوه 😶 کلی هم سوال ازت سوال دارم...
نولان: وای ترسیدم 😑 کارو: سوال اول، ما چرا باید پرونده شهر بغلی رو حل کنیم؟ سوال دو: هک چه ساعتی انجام شده و تا چه ساعتی ادامه داشته سوم: چند بانک هک شدن؟ نولان:: چرا موضوع رو تغییر دادی؟ به هرحال، جواب اول، چون شهر بغلی معمولا تو صلح و هک، دزدی یا... اتفاق نمی افته پس پلیس های زیادی ندارن. وقتی بانک هاشون هک شد نیروی کافی نداشتن پس از شهر های دیگه کمک گرفتن. چون شهرشون هم بزرگه گرفتن هکرا سختر میشه. جواب دوم، از ساعت 1:00 🕐 تا 11:30. جواب 3، 12 بانک هک شدن.
کارو: ممنون نولان: خواهش ( نفس نفس) می کنم. وای خفه شدم 😥 ( لیوان آبش رو از رو میز بر می داره و می نوشه 🍵 🍶) نولان: اخیش راحت شدم ☺کارو: راستی لیلی دیر کرده، میدونی کجاست؟ نولان: مدرسست.( لیلی 18 سالشه و هنوز درحال تحصیله) کارو: که اینطور. همون موقع!!!
لیلی با عجله وارد شد و با صدای بلند گفت: ظهر بخیر!!! کارو: سلام… ظهرت بخیر نولان: عجب... لیلی خانم بالاخره تشریف آورد 😐 لیلی: ببخشید 🙏 خانممون یه امتحان گرفته بود دیر کردم 😭 نولان: تا زمانی که بتونی رییس راضی کنی بلایی سرت نمیاد... اما اگر متونی خداحافظ 👋 لیلی: باشه تلاش میکنم… ( لیلی به سمت اتاق رییس می دوه 🏃) ( 14 دقیقه بعد) ( لیلی بر می گرده)
نولان: چی شد؟ تونستی رییس راضی کنی؟ لیلی: اره 😅 خب امروز باید چکار کنیم؟ ( نولان همه چیز توضیح میده) لیلی: آوه... خب باید چکار کنیم؟ کارو: باید دنبال سرنخ باشیم. لیلی: چطور؟ کارو: فعلا قراره حساب مردم شهر های دیگه رو چک کنیم. هرکی یهویی پولش زیاد شده باشه رو توی لیست مظنونین قرار میدیم 💸. بعد_ ( حرفش با صدایی قطع میشه)
رییس: لطفا همه تو سالن جمع شین... ( همه جمع میشن) رییس: ( رییس میره رو استیج) خب، حالا که همه اینجان میخوام توضیح بده… امروز یهو همه ی جرم ها افزایش پیدا کرد و به همه ی شما برای جلوگیری باهاشون نیاز دارم… حالا همه بیاید تا بهتون ماموریت هاتون رو بهتون بدم... (بعد از 10 دقیقه) گروه س ( کارو، لیلی و نولان) شما برید خیابون 5 غرب، اسم خیابون ازمیرلداست.
لیلی: چشم! بریم! ( دست کارو و نولان رو میکشه) کارو: اروم تر!!!😑 لیلی: خب ماموریت داریم!!! نولان: حالا که حرفش شد، جرم چیه؟! کارو: راست میگی… لیلی: بیاین بریم! ( لیلی کارو و نولان رو میچپونه تو ماشین پلیس 🚔 و بعد گاز داد) نولان: اروم تر... لیلی: یه جرم داره اتفاق میافته بعد من اروم تر برم!؟ کارو: زیادی سریع رفتن خودش جرم محسوب میشه…
( میرسن به مقصد) ( لیلی: اونجارو آون چیه؟ ( لیلی تنهایی میره کارو: لیلی نرو! نولان: رفت... لیلی: تفنگم دستم بود. بعد از یه مدت راه رفتن، به یه کوچه تاریک رسیدم... یکم نگران بودم 😧 وارد کوچه شدم صدای ارومی از قطرات آب می اومد 💧حس کردم صدای پا می آید... 😨 کاشکی به حرف کارو گوش می دادم و تنها نمی اومدم 😞
کارو: چند دقیقه بود که لیلی اصلا برنگشته بود... یکم نگران شده بودم… نولان: به نظرت بریم دنبال لیلی؟ کارو: فعلا نه... میدونی که لیلی بازیگوشه، نه؟ شاید داره شوخی میکنه 🃏. نولان: اره راست میگی... اگر 8 دقیقه دیگه برنگشت میریم دنبالش 🏃 کارو: باشه
لیلی: شروع کردم به دویدن 🏃 حس میکردم یکی دنبالمه 😨 هر چی سریعتر راه میرفتم صدای قدم های پایی از دور میومد... خیلی ترسیده بودم 😵 که یه سایه بلند و انسان مانندی از پشت سرم دیدم 😱 یکم چشمامو مالوندم ( اینجا لیلی وایساده) بعد آون سایه غیب شد 🙊 که یهو کسی...!!!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)