سلام........خوببب امروز شنبست و اینم پارت جدیددددد 🙂
پ ۶ ق ۱ : صدای دو نفر ک حرف میزدن اومد. ترسیدم دور و برو نگاه کردم سریع رفتم پشت یه پرده.یکی از صداش انگار یونگی بود اون یکی رو نفهمیدم
یونگی: نه بابا از فردا با صورت جدیدش آشنا میشه
ناشناس : بیچاره چه عاقبتی داره چه مرگی
یونگی : حالا ندیدی که رییس چه معامله ای با........
بقیه صداشون رو نفهمیدم منظورشون کی بود؟ داشتن راجب کی حرف میزدن؟ چجور معامله ای؟ دوباره ذهنم پر سوال شد ولی باید میرفتم نگاهی انداختم کسی نبود اومدم بیرون و سریع از پله ها زدم پایین در حیاط رو باز کردم و رفتم ت حیاط در پشتی رو دیدم که دو نفر اومد و سریع کنار دیواره حوضچه خم شدم اونا که رد شدن همونطوری خمیده رفتم جلو از لا به لای درختا رفتم و کنار در نشستم نگاهی انداختم کسی نبود بهترین فرصت نصیبم شده بود! سریع در و باز کردم و رفتم بیرون و در و بستم حالا دیگه از خونه خارج شده بودم! نفسی کشیدم و لبخندی زدم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
عالی بود 💜
ج چ: خواهرش
💗
عالی بود پارت بعدی کی میاد
ج.چ:خواهرش
فردا
عالی 🖤 پارت بعدی رو زود تر بزار 💚
ج.چ : خواهرش
ممنون فردا میزارم