انگار بازدید کم دارم............
(اگه پارت های قبلش رو نخونده باشی نمیدونی موضوع از چه قرار) ©از پنجره که پریدم خنجرم افتاد اون یادگاری پدرم بود اما دیره ®خنجرش رو برداشتم ولی هی داشت نگاهش میکرد انگار براش ارزشمند بود خیلی خوب سربازا دروازه رو ببندید.و بگیریدش فرمانده:آهای پلنگ سیاه جرعت داری بیا پایین ® با خانوم درست صحبت کن فرمانده :خانوم بیا پایین چیزه من بیارمتون پایین ای بابا چرا دارم چرت و پرت میگم سربازا بگیریدش © کلا از قضیه خوشم اومد بود «یاد قدیما افتادم وقتی که پنج سالم بود با رابرت (®پرنس ) قایم موشک بازی میکردیم و هیچ وقت منو پیدا نمی کرد ولی الان نه چون باعث مرگ پدرم پادشاه بود» اونا دشمن من هستند...
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (5)