بچه ها برین تستو بخونین

میدونی ممکن بود زنده نمونی یک ثانیه موندم این دختره کیه که من اینقدر روش حساس شدم (مکالمه یونگی با قلبش) یونگی میرم دیگه بهش اهمیت نمیدم قلب دیونه ( خدایی خودم یونگی لاورم هیچی نبود جای این بزارم ببخشید)اگه میخواستی ولش کنی از اول چرا بهش کمک کردی الان دیگه نمیتونی ولش ک.... (اینجا با تکون ا/ت یونگی هم به خودش میاد و نمی فهمه قلبش چی میگه) از زبان ا/ت شنیدم که یونگی داشت منو سرزنش میکرد اما حتا حال نداشتم که بگم ببخشید نمیتونستم چشمامو باز کنم یونگی که دید من به هوش اومدم رفتم پرستارارو خبر کنه
حالم بد بود یک پرستار اومد بالا سرم یه قرصی داد که بخورم و رو به یونگی گفت چند دقیقه بگید بیام سرم رو بردارم (ببخشید اما نمی تونستم چی میگن) یونگی گفت باشه و پرستار به یونگی گفت یه لحظه بیاید و رفت بیرون و درو بست گوشیم زنگ خورد میخواستم جواب بدم ولی دیدم مامانمه میدونستم نگران میشه من اینجوری ببینه(اینجا مامانش تصویری زنگ زده و کلا صدای ا/ت هم خرابه) پس گوشی رو قطع کردم وبه مامانم پیام دادم الان سرم شلوغه بعدا زنگ بزن و گوشیم رو خاموش کردم

یونگی اومد تو اتاق و دید سرم تموم شده و پرستار رو صدا زد و جیمین اومد یونگی رو صدا زد و یونگی رفت پرستار اومد گفت خیلی خوش شانسی من گفتم چرا گفت چون اگه موقع تصادف دوس پسرتون اونجا نبود الان ممکن بود شما هم اینجا نباشید پرسیدم دوس پسرم گفت اره خودشون گفتن دوس پسرتون هستن حتا شمارتون رو هم داشتن گفتم اها ❤مکالمه یونگی با اعضا جین اون دختره کیه شوگا اون ..تهیونگ وسط حرفش پرید و پرسیو چرا تو هوا پیما اون دختره رو نجات دادی جیمین گفت الان همه فکر میکنن اون دوس دخترته کوک گفت اره ارمی ها هم میدونی که از هرچی حرف در میارن و هیترها هم ادامش میدن

ار ام گفت اره کوک راست میگه و جی هوپ گفت خب یه ثانیه وایسین حرف بزنه و بعد یونگی گفت نمیدونم کیه ولی حس عجیبی بهش دارم همه به یونگی نگاه کردن ار ام گفت چی یونگی گفت نمیدونم ولم کنین و رفتم تو اتاق دختره و (خوابم میاد چی کار کنه الان یونگی اها )نشستم رو تختش که یهو عین چی سرخ شد و سرشو پایین انداخت و پرستار اومد تو و گفت ببخشید ولی خانومتون باید برن حموم با این حرف بیشتر سرخ شد رفتم بیرون و صدای دختره رو شنیدم که گفت من خانومش نیست

از زبان ا/ت وقتی یونگی رفت رفتم سر ساکم مامانم لبا سام رو برداشته بود اما همشون نو بودن هرچی گشتم دنبال یک مانتو یا لباس استین دار پیدا نکردم ولی فقط یک شلوار لی داشتم بقیه شون همه شلوارک بود شلوارک لی وحتی یدونه شال هم نبود یه نامه پیدا کردم با یه بسته توی نامه نوشته بود عزیزم رفتی کره پس دیگه نمیخواد شال بپوشی و خواهرم زیرش نوشته بود خوش به حالت بابام نوشته بود عزیزم توی کره نمیخواد شال بپوشی( منم از این باباها میخوام ) و گفت اگه خواستی لباستو عوض کنی لباس های توی بسته رو بپوش یه نفس بلند کشیدم (مثل تو این فیلما) از سر راحتی رفتم حموم اومدم بیرون جلوی اینه بودم و توی لباس یکم معضب(نمیدونم با کدوم ز است) بودم (عکس لباس بالا هست)
رفتم نشستم رو صندلی و منتظر موندم که یونگی اومد تمام پارت چهار بچه ها تو پارت بعد عکس واضح از لباس میزارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارتتتت بعد لطفا
پارت بعدی ❤
ببخشید دوباره می پرسم کی پارت بعدی رو میزاری؟
بعدی رو با چه اسمی میزاری ؟ من یونگی یا من و یونگی؟
ببخشید تبلتم هنگ کرده بود و اینکه من و یونگی این اشتباه شده اسمش
ممنون که میزاری فقط به چه اسم من یونگی یا من و یونگی؟
منتظر بعدی هستم
لطفا بعدی و بزار 🌈
بنویس دیگه من منتظرم
الان کار دارم قول میدم امشب ۲ پارت بزارم
بعدیش رو نمی نوسی؟
چرا😁😁😁😁