10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Delaram انتشار: 3 سال پیش 832 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤
دوستان تمام پارت هارو داخل لیست مروارید سیاه قرار دادم. اگر کسی تازه شروع به خوندن کرده میتونه وارد لیست بشه و همه پارت ها اونجا هستند🥰
بریم سراغ پارت ۶
• جونگ کوک:○ حدود ۱ ساعت بعد یک خانم و اقا دیگه هم به اون اتاق اومدن و اونا هم نگران از موضوعی که قرار بود اتفاق بیفته . دستامو باز کرده بودن اما باز دو نفر رو گذاشته بودن کنارم که دست از پا خطا نکنم . من .. فقط چشمم به مانیتوری بود که ا.ت رو نشون میداد. هنوز بیهوش بود و کسی سراغش نمیرفت . توی ذهنم هم صحبت های اون پسره اِلپیدیو توی ذهنم پر پر میزد . ا.ت پسر دایی داره؟؟همون لحظه اون آقا جلو اومد . ایستادم○لورنزو (دایی ا.ت ) : 《سلام اقای جئون بابت این گونه اوردن شما اینجا معذرت میخوام . من لورنزو هستم . لورنزو اِسکات . دایی ا.ت شما اینجایید که کمکمون کنید . نه به من . به ا.ت کمک کنید 》 جونگ کوک:《 کمک؟ مطمئنید این کار کمکش میکنه؟؟ اینکه تو یه اتاق حبسش کردین ؟》 اِلپیدیو جلو اومد:《 ما هم نگرانشیم . اگر ا.ت برات مهم نیست میتونی بزاری و بری》
جونگ کوک :《 اگرم تا الان اینجا هستم به خاطر ا.ت هست نه این که شما منو نگه داشتین . پس بهم دستور نده 》 همسر لورنزو:《 ا.ت بهوش اومد !!!》
ا.ت :● با سردردی وحشتناک چشمام رو نیمه باز کردم . گیج بودم. دستی روی صورتم کشیدم .رد خون روی صورتم بودم . تازه متوجه شدم کجا هستم . سریع بلند شدم و به اطراف نگاه کردم مثل اتاق های آزمایشگاهی بود . کاملا سفید گه از همه جاش نور میتابید که چشم آدمو میزد و جلوم یه دیوار اینه ای بود سرمو بین دستام گرفتم . نمیتونستم دردشو تحمل کنم . بلند شدم به سمت در رفتم دستمو به دست گیره گرفتم تا تعادلمو حفظ کنم و محکم کوبیدم ●ا.ت :《 باز کن ..... ترووخدا. سرم درد میکنه . بازز کن ..》●و چند بار محکم به در کوبیدم یکم که تونستم تعادلمو بیشتر حفظ کنم دستمو از روی دستگیره برداشتم سرمو بلند کردم .
کل اتاق دوربین داشت . وسط اتاق هم یه میز سفید که روش یه لپتاپ بود قرار داشت . از این همه رنگ سفید کلافه شده بودم . دقیقا شده بودم شبیه یه موش که توی آزمایشگاه گیر افتاده رو به یکی از دوربینا نگاه کردم● و گفتم :《میدونم دارین نگام میکنین . چی از جونم میخواین . کی هستین؟ ( و با نگاهی خشمگین بهش نگاه کردم)》 یه صدا از یه جایی اومد انگار که از بلند گو بود . 《 ا.ت . آروم باش . قرار نیست بهت صدمه ای بزنیم . پشت میز بشین باید صحبت کنیم 》 ا.ت :《 اِلپیدیو !!!! درست شنیدم ! صدای تو هست؟ تو.. توومنو اینجا زندانی کردی ؟ چرا داری اینکارو میکنی؟ مگه من چه بدی بهت کردم ؟ 》 لورنزو :《 اروم باش ا.ت . ما برای کمک بهت اینجاییم از ماجرایی که بهت تعریف کردیم قسمتایی هست که باید بدونی . دلیلی که باعث شد خانوادت از اینجا برن 》
ا.ت :《 بازم هست ؟ بازم تکه های این پازل زندگی من مونده؟؟؟ من دارم از درد و رنجشون تموم میشم اما هنوزم مونده ؟ خب باشه . بیا صحبت کنیم چرا منو اینجا نگه داشتی اخه؟ کوکی ؟ اون کجاست ؟ چرا اونو توی این ماجرا میاری اون نباید بهش آسیب برسه . اونجوری دیگه نه اینکه شما رو خانوادم نمیدونم . یکی از دشمناتون میشم 🤨》 لورنزو نگاهی به جونگ کوک انداخت و گفت :《 اون جاش امنه . ا.ت باید خودتو برای چیز سختی اماده کنی پشت میز بشین به حرفام گوش کن و تا تمام حایی که میتونی خودتو کنترل کن از چیزی نترس ما همیشه کنارتیم 》 جونگ کوک جلوتر اومد تا بهتر ا.ت رو ببینه . نمیخواست هیچ صدمه ای ببینه . ا.ت به سمت میز رفت و روی صندلی نشست . درست جلوی لپتاپی که روشن بود و یه فیلم روش که منتظر پلی کردن بود .
لورنزو :《 ببین ا.ت زمانی که ... چطور بگم .. وقتی که تقریبا ۵.۶ سالت بود تو و الپیدیو توسط چند نفر گروگان گرفته شده بودید . اون موقع مادر و پدرت برای صحبت با خاندانتون به کره رفته بودن . گرو گان گیر ها امتیازاتی رو برای خودشون میخواستن به همین خاطر از شما استفاده کردن تا با گرفتن شما ما برای برگردوندنتون اون امتیازات رو بهشون بدیم . توی اون گروگان گیری اتفاقی افتاد . اتفاقی که باعث شد به.. بفهمیم که تو متفاوتی . ( در همان حال فیلم روی لپ تاپ پلی شد ) اون روز اونا قصد کشتن شما رو داشتن... به خاطر صدماتی که به الپیدیو در اون زمان وارد کرده بودن اون بیهوش شده بود ... این فیلمی که میبینی فیلمی هست که از دوربین های مداربسته گرفته شده . بنظرم بقیشو خودت از توی فیلم ببین 😓》
ا.ت:● فرصت هیچ ریکشنی توی ذهنم نبود فقط به صفحه لپ تاب خیره شده بودم فیلم همونطور که گفت توسط یه دوربین مدار بسته روی یه آسمون خراش گرفته شده بود . کیفیت خوبی نداشت . چند ثاتیه اول چیزی نبود .اما بعدش .. یه مرد که دوتا بچه رو به جلو هل میده نمایان شد . یه پسر که بزرگتره و یه دختر بچه . که در حال گریه کردن بودن اون پسر برای دفاع از دختره برای اینکه اومن مرد هلش نده جلوش ایستاده و اون دختره محکم دست پسره رو توی دستش نگه داشته بود و گریه میکرد . اون مرد با تمام زوری که داشت پسر رو ( یعنی الپیدیو رو )به سمت لبه پشت بوم پرت کرد و پسر بیهوش شد . دختر به سمتش دوید و گریه کنان بالا سرش نشست اون مرد با یه چاقو بالای سر دختر رفت اون دختر به صورت مرد نگاه میکرد. دیگه گریه نمیکرد . فقط به صورت مرد نگاه میکرد . حس میکردم که اون حالت چشمام اون مرد رو تحت فشار گذاشته . اون نیروی چشمام فعال شده بود😰
اون دختر بلند شد و چیزایی رو میگفت اون مرد عقب عقب رفت و بعد به فجیع ترین حالت با چاقویی که توی دستش داشت خودشو کشت ●[به دلیل رعایت نکات امنیتی😂 قادر به گفتن چگونگی رو ندارم ( چقد کتابی شد ) خودتون به بدترین حالتی که میدونید تصور کنید] . ا.ت:● دختره یعنی خودم شروع کرد به جیغ زدن . . اون فیلم صدایی نداشت اما صداش توی ذهنم میپیچید اون قدر بلند که خودم شروع کردم به جیغ زدن زانو هام سست شد روی زمین نشستم پاهامو تو خودم جمع کردم دستامو رو گوشم گرفتم و جیغ میزدم. 🥺😟●
جونگ کوک :○ بعد از دیدن این فیلم خودمم هم به ترس افتادم اخه یه ادم چقد میتونه پلید باشه که جلوی بچه ها اینطور خودشو... یه لحظه صدای جیغ ا.ت رو شنیدم . یه گوه خودشو جمع کرده بود . گریه میکرد و جیغ میکشید . نمیتونستم اینطور ببینمش . سریع رفتم سمت در تا برم پیشش اما نزاشتن و نگهم داشتن○ الپیدیو : 《 اروم باش. میفهمم چه حسی داری ولی بزار خودش پیش بره》 لورنزو :《 جونگ کوک. ا.ت بعد از اینکه ما از گروگان گیری پیداش کردیم همینطور جیغ میکشید . هر کار کردیم اروم نشد تا وقتی که خودش تونست . باید بهش فرصت بدیم . 》
○ با چشمای اشک آلود به سمت ا.ت برگشتم و اروم زمزمه کردم . از هیچی نترس ا.ت . من اینجام ○
ادامه دارد...
لطفا لایک کنید ❣
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
38 لایک
وقتی گفتی به فجیع ترین حالت حودشو کشت تصویرش اومد تو ذهنم عررر مامان عه گفتم مامان مامانم زنگ زد
بعد از تماس عررررر امشب نمتونم بخوابم خیلی تصویر ترسناکی بود😢
یه اتفاق ترسناک بود . ولی اشکال نداره خودتو ناراحت نکن❣
امیدوارم پارت بعدی منتشر بشه 😂چراشو خودتون بببنید 😂❤🦋
۸ ساعته توی برسی هست پارتم اما منتشر نمیشه 😐
الان ۱۷ ستعت شد
عالیی بوددددد😻😻❤❤
مرسییی💙❣❣❣❣❣❣