قلب شیشه ای پارت ۱۱

فردا صبح از زبان مرینت: دیدم صدای زنگ تلفن میاد . ادرینه😁 یعنی میخواد چی بگه؟ 🐞سلام ادرین خوبی؟ 🐾سلام مرسی خوبم 🐞کاری داشتی؟ 🐾اره داشتم😃 میتونم امروز ساعت ۸ کنار برج ایفل ببینمت؟😄 🐞ب..ب..بله☺ 🐾منتظرتم بانوی من😘 خداخافظ🙂

وایی تیکی خیلی خوشحالم😊 🌹ببینم مگه تو از ادرین بدت نمیومد؟ 🐞خب اره میومد ولی الان نه😄 (بچه ها اگر پارت قبل رو نخوندید برین بخونین چون این پارتا بهم ربط دارن🙂) 🌹مرینت به همسترت رسیدی 😅 🐞 وایی نههههه😫 الان میرم😰 🌹تو همیشه یادت میره😂 🐞شنیدم صداتو😠

ساعت ۸ : اماده شدمو رفتم دیدم ادرین منتظرمه 🐞سلام ادرین😊 🐾سلام بانوی من😃 بیا توی پاریس ی گشتی بزنیم 😄 راستی پدرم گفته دیگه ازادم میتونم برم بیرون😀 🐞واقعا؟ 🐾اره😁 مرینت میخوام ی چیزی بهت بگم☺ 🐞چی🙂

خب این پارت تموم شد😍

ببخشید کم بود 😂 پارت های بعد رو زیاد مینویسم🙂

بای بای کیوتام ☺ راستی فالو= فالو😀