داستانی برای مالفوی هدا اوردم ☺💚
این داستان از سال چهارم شروع میشه الان خلاصه گذشته رو نشون میدم توی ذهن دراکو دراکو با خودش میگه همش از اون روزی شروع شد که ....
گذشته : مک گوناگال : هری پاتر کلاه گروهبندی : گیریفندور مک گوناگال ا/ت کلاه گروه بندی : گیریفندور دراکو در زمان حال : و بعد اون روز که ا/ت همش پیش اون پاتح بود... و هر روز حال من بدتر میشد💔 انگار من برای ا/ت وجود نداشتم اصلا اسممو هم نمیدونه...💔 با اینکه من برنامه هر روزشم میدونم حتا کلاس هایی که میره...💔 باورم نمیشه چند روز دیگه جشن یول هست چقدر دلم میخواست باهاش برقصم اصلا اینو بیخیال کاشکی نیشد حداقل خودمو بهش معرفی کنم..💔 کاشکی حداقل کسی رو داشتم که ازش کمک بگیرم💔
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
71 لایک
تو جشنی دورهمی چیزی یکی بپرسه عاشق کیه اونم منو بگه
یهو دستم و بگیره بکشه بگه عاشقتم بعدشم ...😎😎😎
وای خیلی خوب بود
جواب چالش:دوست دارم زیر نور ماه بهم اعتراف کنه💚
جواب چالش (با نامه پرنده بهم بگه🥺💚🍏)
پارت ۲ اومدا برید بخونید😃
چ:با یه ب.و.سه 💚🐍🍏
😁
عالی بود 😻😻😘🤩💚💚🧡
چالش= مهم نیست چطوری بگه فقط باید خیلی رمانتیک و زیبا باشه 😁💚💜
لطفا همینطوری یه دفعه هردو رو بهم نرسون کشش بده خیلی هیجانش بیشتر میشه 😁💜💚🧡
راستی میشه پارت داستانت رو بیشتر کنی💚
چشم امروز میزارم طولانی ترش هم میکنم😊
عالی بوووود❤
هوی ا/ت به داداشم توهین کردی نکردیا
در ضمن اسلیترینی مغرور هم خودتی😑
منظور از ا/ت خود کسی هست که داره داستانو میخونه هستا😂
بله در جریان هستم😂
چالش : مهم نی فقط رمانتیک باشه و دراکو از اون لبخندای کیوتش بهم بزنه
💚💚💚
یکدفعه برام گل رز صورتی بگیره و وسطش هم یکدونه انگشتر بهم بگه
بالاخره😂