خوشگذارانی با بی تی اس 3

هایگایز من اومدم بایه داستان دیگه بریم که رفتیم

خب مارفتیم خونه فراهم کنسرت بی تی اس بود به آنا گفتم فکنم غش کنیم🤣اونی آنا گفت آره صد درصد 🤣✋🏻وباهم خندیدیم گفت خب باید بریم فروشگاه و لباس بخریم او بیلیت کنسرت هب بریم آماده یشیم(بچه ها این الباس جنی و بعدیش لباس آنان)

آماده شدیم ورفتیم بیرون از زبان انا خب آماده شدیم اورفتیم بیرون رفتیم بمب بی تی اس خریدیم خب از اونجایی که من لاوم ته ته باید برای ته یچی بهتر بخترم بعد جنی گفت آره منم باید برای کوک یچی خواس بخرم اون از رنگ مشکی خوشش میاد پس یه ست پسرونه لباس مشکی میخرم من بهش گفتم باش بعد رفتیم لباس بخریم از زبان جنی خب من لباسم رو انتخاب کردم

(این تیپ جنی و بعدی تیپ اناس) وی چقدر ذوق دارم میخوام زود تر برم وا خدااااااااا😢هق از الان نمیدونم خوشحال باشم یاناراحت وییییی نمیدونم چیکار کنم میخوام جیغ بزنم نه گریه کنم نه بخندم نهههه خودم رو بکوشم خدااااااااااااا خودت کمکم کنم 😭😭😭😭😭دارم دیوانه میشم ویه جیغ بنفش کشید که آنا از ترس دوید بدون در اومد تو

از زبان انا داشتم اوتاقم رو مرتب میکردم که جنی یه جیغ بنفش کشید ودویدم و بدن درزدن رفتم تو بعدجنی ازترس با کله رفت تو زمین😐😂بش گفتم چته گفت دارم دیوانه میشم نمیدونم چیکار کنم گفتم چرا گفت

..... 😭😭😭😭😭😭من داشتم ازنگرانی دق میگردم او اون داشت گریه میگرد😐😟عجب گیری کردیم ها😐و جنی همه چیز رو بهم گفت و من زدم زیر خنده😂😂😂وبعد جنی یه پسگردنی زدنم و ساکت شدم😐گفتم باش بعد رفتم حمام یه دوش گرفتن و فردا شد ما باید میرفتیم کنسرت

های گایز لایک او کامنت یادتون نره بوس به همتون😘