سلام دوستان? من اومدم با پارت ۶ داستان فرمانروایان طبیعت:-) امیدوارم که تا حالا از داستان خوشتون اومده باشه? از اونجایی که میبینم زیاد از تست هام حمایت نشد و برخلاف چیزی که خیلی گفتم نظر ندادید و فقط یه عده خاصی منو دنبال کردن خیلی ناراحت شدم چون من کلی وقت میزارم این همه رو تایپ کن ویرایش کن کپی کن وارد سایت کن.... ولی اصلا حمایت نشدم???. امیدوارم از این تست به بعد با من همکاری لازم رو داشته باشید???? خب دیگه بریم سراغ ادامه داستان...??
دستش را روی تنه ی خشکیده درخت کشید و درخت ناگهان سبز سبز شد!?. روی شاخه ها شکوفه داد. هیلدا که خیلی خوشحال شده بود از خوشحالی بالا و پایین می پرید.??رجینا یکدفعه دست هیلدا را پس زد و دست خودش را روی درخت گذاشت و گفت:« فکر نکنم از این کار خوشت بیاد?» بعد تمامی درخت به صورت ناگهانی خشک شد! رجینا از خنده روده بر شد??
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
از موجودات اهریمنی خوشم اومد
ولی یکم زیادی فانتزی شد
بال؟!
برای این دخترا یکم نقطه ضعف هم بزار
یا یه جاهایی خیانت از طرف دوستاشونو بیار داستانو جذاب میکنه
داستان قشنگیه لطفا حالا حالا تمومش نکن🙂💞
💛💛
دوستان پارت بعد رو دیشب آخر شب گذاشتم الان ۸ ساعته در حال بررسی هست ولی بزودی تایید میشه و پارت بعد و بعدی رو از دست ندین خیلی باحاله???
سلام نگین عالیه همین طوری ادامه بده فقط میگم اگه قراره شخصیت های پسر رو بیاری پسر های رنگ پریده سرسخت رو بیار تا بعد که اینا باهم ازدواج کردن صلح برقرار بشه و لطفا اولش یکم کل کل بین دخترا و پسرا بزار که یکم داستانت قشنگ تر بشه و کاری کن که دخترا و پسر ها به طور اتفاقی همو ببینن و بر اثر یه موضوعی مجبور بشن باهم توی یه مسیر برن و بعد پسرا کم کم عاشق دخترا بشن ممنونم بابت داستان خوبت ??????
دقیقا ذهن منو خوندی قسمت بعد همینطوریه پسر های رنگ پریده ی سر سخت میان امروز وارد سایت میکنم ????????
جالب بود یه سر بیا داستان من
اسمش هست بیشتر شدن لحظه به لحظه عشق من به کت نوار
منتظر نظرت در مورد داستانم هستم
حتما ??
جالب بود یه سر بیا داستان من
اسمش هست بیشتر شدن لحظه به لحظه عشق من به کت نوار
منتظر نظرت در مورد داستانم هستم
عزیزم، من به سفارش خواهرم دارم داستانت رو میخوانم، اخه موضوع اونقدرا هم جذاب نیست ناراحت نشیا، فقط میگم سعی بیشتر بهش بپردازی به هرحال دو تا انتقاد دارم یدونه اینکه داستانت محدود شده به خواهرا و.... یعنی شخصیت هات زیاد نیستن. دوم، مثلا داری با لحن کتابی مینویسی بعد یکدفعه عامیانه میشه بعد دوباره کتابی میشه، به این نکته هم توجه کنی خیلی خوب میشه.
نه عزیزم ناراحت نشدم ?
ممنون که برای داستان وقت گذاشتی خوندی و نظر دادی ??
و اینکه خب بله البته شما راست میگین که شخصیت های داستان محدود هست اما تو قسمت های بعد شخصیت های جدیدم میان ولی چون مدرسه هست مجبورم هر قسمت رو کوتاه بنویسم یکم طول میکشه.
و اینکه داستان از اول تا آخر کتابی بوده و اصلا عامیانه ننوشتم.
و برای جایی که گفتین موضوع داستان زیاد خوب و جذاب نیست، حق دارین چون الان خودم هم خوندم همینطوری شدم ولی تو قسمت های اول همیشه اینطوریه و تو قسمت های پایانی بسیار جذاب و قشنگ میشه و این داستان اولین داستان منه من فقط اومدم خودم رو محک بزنم ????
سالم و سلامت باشید ?????
سلام ببخشید چرا عکس ماله منو کپی کردی ? البته خب شایدم نکردی
من داستان دختر خون اشام منویسن دوست داشتی بیا?
من تابحال داستان شما رو خونده بودم ببخشید ???