سلام اینم از اولیش😅امیدوارم خوشتون بیاد
هندزفری رو توی گوشم گذاشتم و صداشو تا ته زیاد کردم ، از روی تخت بلند شدم ، چندتا از لباس هامو که رو زمین ریخته بود با پا کنار زدم، تقریبا وسط اتاق وایساده بودم که اهنگو پلی کردم کل ریتم اهنگ تو وجودم رخنه کرد و باعث شد خون توی رگ هام جریان پیدا کنه بدنمو به ریتم سپردم و میرقصیدم کل وجودم میرقصید چون با تموم وجود رقصیدنو دوست داشتم خم شدم دستمو به زمین زدم و بلند شدم و رو به سقف اتاقم بلندش کردم.. نفس نفس میزدم ریتمش خیلی تند بود ولی باید از پسش بر میومدم الکی نمیشه به یه جایی رسید..چشمامو باز کردم بابام از دم در اتاق داشت نگام میکرد.. لبخند خسته ای زدم امیدوار بودم بتونم توجهشو به خودم جلب کنم ولی بدون اینکه حرفی بزنه اخم کرد رفت ..
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
76 لایک
سلام چطوری اگر به داستان ترسناک یا جنایی علاقه داری به پروفایلم و رمان بازی گرگ و گوسفند سری بزن خوشحال میکنی منو❤️🤍
عالییییی بود فایتینگگگگگ💜💜💜💜
مرسیییی💚چشممون✊🏻
عالی بود آجی💜💜💜💜💜
مرسی آجی جونممممم💛