
سلاممممممممم خوفین ؟ اینم قسمت یکی مونده به آخری حوصله ندارم طولانیش کنم .
قسمت 5 : 10 سال بعد ایران ... ا/ت و ا/د ... ا/د : بَه سلام خانم ا/ت !!! خوبین بهترینِ جهان ؟؟؟ ا/ت : ا/د!!! اینقد ازمن تعریف نکن پلیز... خب کارتو بگو من باید برم هاااااا . ا/د : کارم تویی ا/ت : من ؟ تو چی کار با من داری ؟ الاف کردی منو ؟ ا/د : وااااااا ، اومدم مثل قدیم با هم حرف بزنیم ... هعی روزگار دیگه مثل قدیم باهام خوب رفتار نمی کنی آه از ته دل ... ا/ت :خاب همیشه منو با این نقطه ضعفم راضی می کنی ... کدوم کافه ؟ ا/د : واااای واقعاً میای بریم کافه ؟؟؟ اممممممم کافه ی .... بریم خوبه ؟؟؟ ا/ت : اوهووووووم موافقم خیلی عالیههههههه ... واااااووووو خیلی وفت بود جایی نرفته بودیم ا/د جونییییییی . ا/د : ا/ت !!! من اینجا رو نمی خوام ، بیا بریم کره !!! منظورم اون کافه ای که تو کره هست رو می گم . ا/ت : چییییی ؟؟؟ دیوونه شدی ؟؟؟ من فک کردم همین کافه ی کنار خونه رو می گی ... منظورت کافه ی .... تو کره هست ؟؟؟ احیاناً کره ی جنوبی یا شمالی ؟؟؟ ا/د : بیا بریم کره جنوبی . آره همون که وقتی داشنجو بودیم با هم می رفتیم با بروبچ تستچی و ممد (نویسنده : جعرررررررر) راستی تو خبری از ممد و بروبچ تستچی نداری ؟؟؟ خیلی وقته دیگه باهاشون حرف نزدیم ... ا/ت : جعررر فقط ممد ... عاااااااا راستی عاجیامون ... هعی روزگار همرو فراموش کردیم رفت ... حالا بعدا یه سری به ممد و بروبچ تستچی می زنیم . ا/د!!! حالا بذار فردا واسه رفتن به کره تصمیم می گیریم . الان بیا خاطراتمون تو لپتاپ نوجوونی ام هست ببینیم . بذار برم از اون اتاق بیارم . موافقی ؟ ا/د : تنکس مای لاو بوص بت ، آره عاجم برو بیار خیلی خاطرات داریم با اون ... همه چیز در مورد تستچی و ممد و بروبچ هست . خاطراتمون رو با هم بخونیم . از زبون ا/ت : رفتم از اون اتاق بیارم تا خاطراتمون رو با هم ببینیم . وقتی آوردم ... ا/د بیا اینجا . ا/د : اومدم ، بریم خاطره خونییییییییییی . از زبون ا/ت : داشتم پوشه های لپتاپ رو چک می کردم که ... که دیدم چن تا آهنگ بودن ، عکس چن تا پسر بودن ... از قیافه شون معلوم بود خارجی اَن . اونا کی هستن ؟؟؟ من همچین کسایی رو نمی شناسم ... عکس ها رو چک می کردم ، تمومی نداشت ؛ تا اینکه رسیدم به یه فیلم ... همون پسرا به کره ای گفتن سلام ا/ت !!! (آنیو ا/ت) و حرف های دیگه ای به کره ای گفتن . چیییییی ؟ اینا کی هستن ؟؟؟ به من می گن خواهر کوچولو ؟؟؟ دوستت داریم ؟؟؟ ا/د ؟؟؟ اینا کی هستن ؟؟؟
ا/د : انگار اینا رو قبلاً دیدم ... تو همچین حسی نداری ؟؟؟ از زبون ا/د : به ا/ت نگاه کردم ... ا/ت ؟ داری گریه می کنی ؟؟؟ چرا ؟؟؟ مگه اینا کی هستن ؟؟؟ ا/ت ؟؟؟؟؟؟؟ جوابمو بدهههههههه . ا/ت ؟؟؟؟؟؟ دیدم ا/ت حالش بد شد ... رفتم براش آب قند بیارم ، انگار فشارش افتاده ... ا/ت تو ذهنش : چیییییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نههههههههههههه !!!!!!! اینا بی تی اسن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ داداشیام ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من ... من چطور اینا رو فراموش کردممممم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من ... من ... دیگه نمی تونم این شرم رو تحمّل کنم ... چطور می تونم هنوز نفس بکشم ؟؟؟؟؟ راوی : ا/ت به خاطر اینکه دنیای نو جوانی اش را فراموش کرده بود و تموم امید زندگیش که بی تی اس بود رو فراموش کرده بود ، چاقویی که رو میز برای بریدن بود و کرد تو شکمش ... چون نمی تونست باور کنه تمام زندگیش رو فراموش کرده ... بی تی اس تمام زندگیش بود ... اون الان بهترین ..... جهانه . (شغلی که خودتون دوست دارین روجای جاخالی بذارین) خیلی معروف هست ولی دنیای قشنگش بی تی اس رو فراموش کرده ... ا/ت : دیگه نمی تونم این ننگ رو تحمّل کنم ... از زبون ا/د : ا/ت حالت خوبههههه ؟؟؟؟؟ اومدم پیش ا/ت ... جیییییییییییییییییییییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ ااااااااااااااااااااا/تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت چی کار کردی با خودت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا ازت خون میاد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عرررررررررررررررررررررررررر ا/ت منم خودمو می کشم ... نمی تونم تحمّل کنمممممممممم ................... مغز ا/د : هی !!! با تو ام . اگه الان ا/ت رو به بیمارستان ببری امیدی به زنده موندنش هست ، ولی اگه هیچ کاری نکنی و فقط گریه کنی یا خودتو بکشی ، هیچی درست نمی شه ؛ بلکه خیلی خیلی بد تر می شه . ا/د : آرهههههههههه راست می گی ممنون مغز عزیزم . من برم تا ا/ت نمرده ببرمش بیمارستان ... نویسنده : ا/د ، ا/ت رو برد بیمارستان ... . خودش همونجا تو بیمارستان حالش بد شد و غش کرد . پرستارا : خانم کیم ا/د ؟؟؟؟؟؟؟ حالتون خوبه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لطفاً جواب بدین ... بعد 1 ساعت : ا/د به هوش اومد ... فوراً از تخت بلند شد تا بره ببینه ا/ت چطوره !!! پرستارا نتونستن جلوشو بگیرن ... دکتر : سلام ، شما خانم ا/د هستین ؟؟؟ چی کاره ی ا/ت می شین ؟؟؟ ایشون باید عمل شه ، امیدواریم حالشون خوب بشه و زنده بمونن . ا/د : بله خودمم . دوست صمیمی ا/ت هستم . چییییییییی ؟؟؟ عمل ؟؟؟ ا/ت!!! چی کار کردی با خودت ؟؟؟؟ و بعد دوباره گریه می کنه . دکتر : لطفاً خودتونو کنترل کنید . علّت خودکشی ا/ت چی بوده ؟؟؟ ا/د : من ... آهااااااااااااان !!!!!!!!!! اون عکس !!!!!!!!!! اونا کی بودن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دکتر : عکس ؟؟؟ کدوم عکس ؟؟؟ چه عکسی ؟؟؟ لطفاً برید با ایشون برید کلانتری و مسئله رو بگید . ا/د : ب...باشه چشم
از زبون ا/د : اونا کی بودن ؟؟؟ رفتم کلانتری و ماجرا رو تعریف کردم . اونا گفتن شاید کسی اونو به قتل رسونده !!! ولی این غیر ممکنه ... درسته که ا/ت خیلی معروفه ، ولی هیچ کسی باهاش دشمنی نمی کنه . ولی با این حال خونه ی ا/ت رو بررسی کردن . مطمئن شدن که کسی اونو نکشته . اون لپتاپ و عکسا رو بررسی کردن . یکی از پلیسا گفت : من اینا رو می شناسم . دخترم یه آرمیه . گروه بی تی اس ... اون موقع .... اون موقع همه ی خاطراتی که با بی تی اس داشتم اومد تو ذهنم . گریه کردنای بی تی اس برای ا/ت . فن ساین !!! خواهر کوچولوی بی تی اس !!!!! رفتن من به جای ا/ت به فن ساین !!!!!!!!!!! اون موقع گریه ام گرفت . پلیسا گفتن : چی شده ؟ چرا شما هم گریه می کنین ؟؟؟ ا/د : من ... منو ا/ت دوستای صمیمی بودیم . دوستی ما از اونجایی شروع شد که .... و همه چیزو براشون تعریف کردم . چیییییی ؟؟؟ یعنی واقعاً اینقدر داستان ما غم انگیز هست که پلیسا هم گریه شون گرفت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لطفاً گریه نکنید . پلیس 1 : بچه ها !!! لطفاً جدی باشید . پلیس های 2 و 3 : ببخشید سرگُرد . از زبون ا/د : کارای مربوط به ا/ت رو انجام دادمو بعدش رفتم خونه . تو گوشی که رفتم ... چیییییییییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟ خبر خودکشی ا/ت همه جا پیچیده !!! توی گوگل جستجو کردم : خودکشی ا/ت ... بعدش همه چیزو آورد ، جوری دقیق توضیح داده بودن سایت های خبری که از خودمم بهتر بود . در سایت های خارجی هم که دیگه تا دلتون بخواد خودکشی ا/ت رو توضیح داده بودن . ولی ا/ت هنوز زندَس ... اااااااااااااااا/تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت عررررررررررر جوابمو بدههههههههههههه ا/ت ... از شدّت گریه و ناراحتی خوابم برد . ا/ت ؟؟؟ تو زنده ای ؟؟؟ عررررر اصلاً باورم نمی شهههههههههههه . ا/ت : نه عزیزم !!! تو داری خواب می بینی !!! من یه پیغام دارم که باید اونو به چند نفر برسونی ... ا/د : چییییییییی ؟؟؟؟همش خوابه ؟؟؟ چه پیغامی عشقم ؟؟؟ ا/ت : ا/د !!! لطفاً از طرف من به داداشیام اینو بگو : سلام داداشیام !!! ببخشید که فراموشتون کردم ، من ... لطفاً منو ببخشید ... خواهش می کنم آرمی ها رو ترک نکنید ... نکنید ... نکنید ... از طرف خواهر کوچولوی شرمنده ی شما ... ا/د : چیییییییییییییی ؟؟؟ چرا من اینا رو بگم ؟؟؟ خب خودت بهشون بگو . ا/ت لطفاً بیا ... همه جا ... ا/ت حرف ا/د رو قطع کرد و گفت : نه ا/د !!! من زنده نمی مونم . صبح خبر مرگ منو می شنوی !!! تو حرف منو به اونا برسون و از طرف من به همه ی کسانی که دوسشون داشتم و دارم معذرت خواهی و خداحافظی کن . خیلی دوستت دارم که حد و مرز نداره ا/د !!! نویسنده : ااااااا/تتتتتتتتت !!! قرار نبود تو الان بمیری !!! ما می خواستیم بالای 50 تا قسمت با هم باشیم !!! تو به ما قول دادی !!! نمی تونی بری ا/ت !!! ا/ت : من از همه ی بروبچ تستچی و ممد عذر خواهی می کنم و همینطور تو نویسنده ی عزیز !!! مهدیه جان !!! از همگی معذرت می خوام . صبح ******************
از زبون ا/د : صبح بیدار شدم ... رفتم آماده بشم که برم بیمارستانی که ا/ت توش بود ... توی شهر دیدم عکس ا/ت رو گذاشتن و تسلیت گفتن ... چییییییی ؟؟؟ پوزخندی زدم و رد شدم ازش . نههههههههههههه ا/ت نمرده ... ا/ت زندس . اینا نمی فهمن لابد مغزشون قاتی داره !!! نویسنده : داره به خودش امید می ده ... ا/د : ولی هر جا می رم عکس سیاه ا/ت و تسلیت هست !!! کلّ ملّت دیوونن ... آخه ا/ت که زندس چرا اینا رو می ذارید ؟؟؟؟؟؟؟ حالا بذارین ا/ت از بیمارستان مرخص بشه بعد بهش می گم شما دستی دستی تسلیت ا/ت رو می گین !!! رسیدم به بیمارستان ... همه وقتی منو دیدن گریه شون گرفت . آخه مگه چیه ؟؟؟ نویسنده : مثل اینکه خواب دیشب رو فراموش کرده ... ا/د : آهای !!! شما چتونه ؟؟؟ ا/ت زندس ... کی مرخص می شه ؟؟؟ همه با این حرف ا/د گریه شون بیشتر شد . ا/د : هی !!! شما دیوونه این !!! ا/ت ؟؟؟؟ خودت بهم بگو کجایی ... یکی داشت میومد پیشم . رو تخت یکی بود . حتماً ا/ته !!! آخ جووووووووووووون ... دویدم تا ا/ت رو بغل کنم . پرستار که تخت رو آورد پیشم ، روی ا/ت رو پوشونده بود با یه پارچه ی سفید ... ا/د : هی !!! این چه کاریه با ا/ت کردین ؟؟؟؟؟!!!!! پارچه رو کنار زدم ... **************************************************************** صد سال بعد ... کاریما : مامان بعدش چی می شه ؟؟؟ مامی: هیچی دیگه بعدش ا/د شوکّه می شه و سکته می کنه . میرای : وااااااای چقد غم انگیز ... ا/د می میره ؟؟؟ مامی : نه عزیزم ولی یه اتّفاق بد تر از مرگ براش میوفته ... کاریما : چییییی ؟؟؟ چی می شه ؟؟؟ مامی : اون ... فلج می شه ... از شدّت غم و غصّه ی مرگ ا/ت فلج می شه !!! بعدش با فردی به اسم شینکای ازدواج می کنه . اون کره ای بوده ... برادر دوست صمیمی اش سونگیون ... بهترین دوست ا/د ، بعد از ا/ت ؛ سونگیون بوده . میرای : آخییییی چقد مظلومانه ... بعدش چی می شه ؟؟؟
مامی : بعدش هیچی دیگه ... اونا بچه دار نمی شن و به خاطر همین از پرورشگاه یه بچّه به فرزندی قبول می کنن . اسمشو می ذارن ا/ت !!! چون اون ا/د رو یاد ا/ت می اندازه !!! کیم ا/ت !!! ولی دوست ا/د پارک ا/ت بود . خب بچه ها بسّه دیگه بیاین بخوابین ... میرای : نههههههههه مامانی بازم بگووووو بعدش چی می شه ؟؟؟ کاریما : آره مامی بگو پلیز چه بلایی سر خانواده ی ا/د میاد ؟؟؟؟ راستی !!! بی تی اس چی می شه ؟؟؟؟؟؟؟ از اون نگفتین مامی ... مامی : آهان بله بی تی اس !!! اونا قصد داشتن دبیو کنن و دیگه خواننده نباشن ... وقتی ا/ت می میره و وصیت نامه اش به دست بی تی اس می رسه اونا به شدّت گریه و زاری می کنن و بعدم به خاطر ا/ت ، دوباره برمی گردن به سمت آیدول بودن ... اونا ده سال بعد ازدواج می کنن و به شغل خودشون پایان می دن . روزی که بی تی اس دیسبند شد ، حدود یک میلیون آرمی خودشونو کشتن و 50 میلیون آرمی از شدّت غصّه فلج شدن و یا عضو های دیگرشون معلول شد ... و حدود 156 میلیون آرمی به خودشون آسیب زدن و تمام آرمی ها با دیسیند شدن بی تی اس ، افسردگی شدید گرفتن !!! ا/د هم به خاطر اینکه سومین دلیل زندگیش رو از دست داده بود ، دیگه امیدی به زندگی پیدا نکرد ... اون خودشو در دریا پرت کرد و ... کسی نتونست پیداش کنه ... درسته که فلج بود ، ولی وقتی سوار کشتی شدن ، وقتی که همه سرشون گرم کاری بود ، به ویلچرش تکیه کرد و خودشو از لبه ی کشتی پرت کرد پایین . وقتی مردم جهان دیدن که با دیسبند شدن بی تی اس اینقدر آدم کشته و معلول شدن ، تصمیم گرفتن که بی تی اس دوباره بیاد به کارش ادامه بده . با اینکه اونا 50 ساله شده بودن ، ولی هر روزز به آرمی ها اضاف می شد . تا اینکه ... تا اینکه 75 درصد مردم جهان آرمی شدن ... رئیس های جهان برای خودشون جلسه گذاشتن یکی از اونا گفت : بی تی اس دیگه پیر شده ... اگه یه روز خدایی ناکرده بمیرن ... اون موقع 75 درصد مردم جهان می میرن و یا ... خودتون می دونید آخرین باری که بی تی اس دیسبند شد چه بلایی سرمون اومد ... ما به نو ججوون ها نیاز داریم !!! اگه بی تی اس بمیره و یا دیسبند بشه کلّ جهان نابوده !!!!!! به خاطر همین تصمیم گرفتن افرادی مثل بی تی اس پرورش بدن و بعد از مرگ بی تی اس (زبانم لاااااااااال) اونا رو جایگزین کنن . کاریما : چه آدمای بدی ... واااااای همه مُردن که ... الان ا/د هم مُرد ... بعدشو بگو مامانی لطفاًاااااااااا ... مامی : بعدش ... بی تی اس رو دزدیدن !!! میرای : چییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کی این کارو کرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کاریما : نهههههههههههه پس آرمی ها چی می شن ؟؟؟؟؟؟؟؟ کی این کارو کرددددددد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مامی : عااااااا بچّه ها فعلاً برید بخوابید تا بعداً بهتون بگم ... کاریما : ماماااااااااااااااانننننننننننن نهههه میرای : نههههه بگین مامانیییییییییییی مامی : مامانی بی مامانی بسّه دیگه ساعت 2 نصفه شب هستاااااااااااا . برید بخوابید عزیزای من .
وااااایییییییی خدای من چی شد !!!😹 خاب تا قسمت بعدی خدافز 🤭
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (4)