
.................
قسمت آخر ا/ت : سلام میرای : سلام وای شما چقدر خوشگلید !!! من همیشه دوست داشتم اینقدر خوشگل باشم ... ا/ت : تو از منم خوشگل تری !!! نمی خوای بپرسی کی هستم ؟؟؟ میرای : عو ببخشید یادم رفت . راستی شما کی هستین ؟ ا/ت در گوش میرای پچ پچ می کنه : من پارک ا/ت هستم ... میرای : داری دروغ می گی پارک ا/ت بیش از صد ساله که مُرده !!! ا/ت : من روحشم میرای : روح وجود نداره ... ا/ت : عکس منو تو اینرنت سرچ کن و بعد با من مقایسه کن !!! میرای : چییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی عررررررررررر یعنی تو ا/ت هستی ؟ همون دختر مظلوم ؟ اوخی من بمیرم براتون ا/ت : گریه چرا ؟؟؟ من پیشتم عزیزم بیا چند تا چیزو بهت نشون بدم ... میرای با گریه : ب...باشه .......... چند دقیقه بعد میرای : واااااااااااااییییییی چه کادوی بزرگی واسه کیه ؟ ا/ت : واسه تو عه عزیزمممممم نمی خوای بازش کنی ؟ میرای بعد از این که بازش کرد : واااااااااااییییییییی اینا که بی تی اسن !!!!!! نامجون جیهوپ تهیونگ جونگ کوک جیمین جین شوگا واااااای خدای من نویسنده : بعدم پرید بغل اونا " نگران نباشید 7 سالشه " میرای : همیشه دلم می خواست شما رو ببینم وااااااای مرسیییییییییییییییییییی می شه بگین بعد از اون اتفاق چی می شه ؟ اعضا : خواهش می کنیم کاری نکردیم . عو باشه از ا/ت بپرس ... ا/ت : من نمی گم خودتون بگید ... جین : اون موقع کسی ما رو ندزدید خودمون فرار کردیم و برای آرمی ها یک نامه ی خداحافظی گذاشتیم که توش اینا رو گفته بودیم : شوگا : سلام آرمی های عزیز !!! شما همگی خواهر و برادر های ما هسستید و ما به اون افتخار می کنیم . اما شما نباید تا این حد به ما وابسته باشید چون هر کسی یه روزی می میره ... ما رو دزدیدن !!! جای ناشناخته ای هست و قبل از این که ما رو ببرن نامه گذاشتیم . آرمی نیستید اگه بعد از رفتن ما بلایی سرخودتون بیارید .
دزد ما خود ما بودن ... لطفا آشوب به پا نکنید . دوست شما بی تی اس جیمین : ولی 2 جمله ی اخرو به دست ارمی ها نرسوندن و اونا فکر می کنن کسی ما رو دزدیده !!! تهیونگ : ما اونا رادامش هم که ... میرای : چییی ؟ ادامش چی می شه ؟؟؟ و به خاطر خودشون ترک کردیم . جونگ کوک : سیل اومد و ما مُردیم !!! نامجون : به همین راحتی !!! جیهوپ : عاووو بچه ها میرای ناراحت شد ... میرای : عرررررر پس الان روح شما اینجاس ؟ نه ناراحت نشدم خیلی ناراحت شدممممممممممم ... ا/ت : زیاد درگیر این چیزا نشو !!! در ضمن می دونستی تو خیلی شبیه منی ؟ میرای : باشه . چیییییی شبیه شمام ؟؟ واااااااااییییییییی این خیلی خوشحال کنندس مامی : میرای دخترم !!! بلند شو داشتی خواب می دیدی ؟ میرای با چشمای خواب آلود : مامان ؟ ا/ت و بی تی اس کجان ؟ کوشَن ؟ مامی : عووووو بس کن داشتی خواب می دیدی !!! میرای : همش خواب بودن ؟؟؟ نویسنده : ناگهان چشم میرای خیره می شه به یه عکس روی میز توی اتاقش ... میرای : مامان ؟ اون عکسه چیه ؟ مامی : کدوم عکس ؟ میرای بلند شد و عکسو برداشت ... عکس ا/ت بود که کنار بی تی اس گرفته بودن !!!!! میرای با یه لبخند رو صورتش : پس بالاخره بی تی اسو دیدی نه ؟ شب همون صبح توی تلویزیون ا/ت رو نشون دادن و خود ا/ت هم گفت که چقدر سختی کشید تا به اینجا برسه ا/د هم پیشش بود !!! اگه همش خواب بوده پس ... قصه ی ا/ت چی ؟ چرا قصه ی اون واقعیه ؟؟؟ فکر کنم ..........
..........................
..........................
.................
.............
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چی میشه تموم شد فصل بعدی نداره به همین راحتی تمومید😭😭😭😭😭من ادامه رو میخوامممممم عررررر😭😭
سلام عزیزم 🤩 وااای خوشگام مرسی بابت روحیه 💗💗💗 عاااااا من درس دارم ولی اگه تونستم ادامه می دم 🥰