سلامم اینو برای این گذاشتم جون وقتی منتشر بشه تولد منه 🙂 یعنی چهارشنبه تولدمه 🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂
پ ۴ ق ۱ : از جینهو جدا شدم و رفتم سوار شدم تو چشمای هم نگاه میکردیم
- خوشگل شدی
اومد جلو فهمیدم میخواد چیکار کنه رومو اون طرف کردم و کمربند و گرفتم بستم سر جاش خشکش زده بود نیشخندی زد و درست نشست منم نشستم و بعد راه افتاد
- تو اون روز اونجا چیکار میکردی؟
+ فرار کرده بودم
- چرا!؟
+ خوب من .......اجازه ندارم از خونه برم بیرون خسته شده بودم زدم بیرون و فرار کردم
دستمو گرفت
- کنار من دیگه چیزیت نمیشه
لبخندی زد
رفتیم ت یه فروشگاه راستش هیچکدوم رو نمیخواستم نمیگم قشنگ نبودن ولی خوب خیلی یه جورایی جلوی جونگ کوک پوشیدن اون لباسا دیگه.........
- هیچکدوم رو نمیخوای؟
+ اممم....نه
- باشه
دستمو گرفت کشید برد تو یه فروشگاه
- اینو بدید
فروشنده : چشم
فروشنده لباسو داد به جوگ کوک اون داد به من
- برو بپوش از طرف من چشمک انداخت و لبخندی زد
+ باشه
لباسو گرفت و رفتم تو اتاق پروف پوشیدم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
خیلی خیلی عالی بود😍
منم دارم یه داستان از بی تی اس مینویسم،خوشحال میشم بهش سر بزنی🙏