داستان عشق پایدار در مورد دو کاراکتر اصلی هست که در ادامه باهاشون آشنا میشوید
کاراکتر اصلی یومی : یومی دختری مهربان ، خجالتی ، خوش اندام ، وفادار و درس خون هست که در روستایی نزدیکی توکیو زندگی میکنه .. . پدر یومی کشاورز و مادرش خیاط هست درسته روستایین اما همیشه مرتبن و لباس های زیبایی میپوشن و همینطور مادر و پدرش اصلا اجازه نمیدن فرزندانشون کار کنن و برای موفقیت و آینده فرزندانشون تلاش میکنن ( بیشتر با یومی آشنا بشید ) از زبان یومی : سلام من یومی هیروشیما هستم فرزند دوم خانواده .. . من دو خواهر و یک برادر دارم که باهم چهار فرزندیم 😄 من 16 سالمه و چند روز دیگه برای دبیرستان میرم توکیو چون تعطیلات دیگه تمومه یهوووووووو ✌️🤘 ( علاقه زیادی به درس داره ) حالا نوبت معرفی خواهرا و برادرمه ⏪
( همچنان از زبان یومی : ) اولین فرزند خانواده اتسوکو هیروشیما خواهر بزرگترمه .. . اتسوکو دختری مهربون ، وقتی سه تایی میریم رو مخش خشن ، همیشه پایه ، ولخرج و خوش سلیقه همینطور 22 دوسالشه و داخل توکیو خونه داره البته این خونه مال چهارنفرمونه که وقتی میریم توکیو برای مدرسه اونجا زندگی میکنیم .. . رشته خواهرم هنره و نقاشه و کار میکنه که درآمدش مال خودشه ولی وقتی ما میایم خونش پدر مادرم پول بهش میدن 💓 ( عکس اتسوکو بالا هست ) سومین فرزند خانواده برادره کوچک ترم ایسائو هیروشیما .. . ایسائو 14 سالشه و اونم توی توکیو درس می خونه .. . برعکس همه پسرا بیرون آرام و خجالتی ، نباید بهش رو بدی چون شیطون میشه ، متمرکز ، ساده ، جذاب ( با داداشش خیلی رابطه ی خوبی داره ) عاشق دوچرخه ، دوست داره مهندس بشه و همیشه میخواد کمک بابام کنه و بابام میگه دستات پوست میشه .. . رابطه ام خیلی خیلی خیلی باهاش خوبه آخه اونم خیلی مهربونه نمی تونه روی حرف اتسوکو حرف بزنه ولی عاشق رو مخ رفتنه استوکو عه و همینطور نصف دخترایی مدرسه روش کراش دارن و اون فقط درس میخونه ... . ♥️🍁 چهارمین فرزند خانواده خواهر کوچک ترم هیروکو هیروشیما ... . هیروکو 10 سالشه و اونم مثل منو ایسائو توی توکیو درس میخونه ... . حسود ، شیطون ، کیوت ، عاشق گربه ، دوتا گربه داره یکی سفید به اسم شینا و یکی سیاه به اسم موناکو ، برای گربه هاش به کمک مامانم لباس میدوزه و تنشون نمیکنه ، علاقه ی زیادی به طراحی لباس داره و زیاد درس نمیخونه و عاشق منه البته از خود تعریف نباشه ... . علاقه زیادی به گل چیدن داره و با ایسائو میرن گل میچینن بیشتر وقتا توی روستا قدم می زنه با گربه هاش و کنار رودخونه میشه ⛄ ( میدونین روستا هاشون خیلی قشنگه ) 🌼❤️
کارکتر اصلی ایکو : ایکو پسری جذاب ، پولدار ، درسخون ، اجتماعی و زیاد از دخترا خوشش نمیاد .. . ایکو توی بالا شهر توکیو زندگی میکنه و پدر و مادرش یک شرکت بزرگ توی وسط شهر دارن ( خونه ی اتسوکو یکم از شرکت بابای ایکو دوره ) ایکو تک فرزنده و مامان و باباش همش مراقبشن اما اون از این اخلاق اونا خوشش نمیاد 😃😊 ( بیشتر با ایکو آشنا بشید ) از زبان ایکو : سلام من ایکو تاکاهیرو هستم تک فرزندم و 17 سالمه ( چند ماه از یومی بزرگتره ) من توی یکی از بهترین دبیرستان های توکیو درس میخونم ولی خوب دوست ندارم زیاد بگم من پولدارم 💮 دوست زیادی ندارم آخه مادر و پدرم اجازه نمیدن و امیدوارم توی این مدرسه جدیده دوست پیدا کنم
اگر دوست دارید داستان رو بنویسم حمایت کنید منتظر هستم و چند رو دیگه اولین پارت رو میزارم 😊🍂😁😆👋
منتظر باشید 🌳🌴🌲
و لایک و کامنت و فالو یادتون نره چون فالو = فالو ✌️🌼 هر کی خواست اجی میشم 😀 چون دوست زیاد ندارم 😢
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من داستان رو نمی نویسم چون حمایت نشد 😿🙀
خوب بود
باشه مینویسم 🌹♥️