11 اسلاید صحیح/غلط توسط: MER انتشار: 7 ماه پیش 19 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب این قسمت آزمون النا هست . درواقع مدلی از آزمون هست که به نظرم باید باشه . حالا ببینید به نظرتون این مدل آزمون خوبه؟
(سال 1100 میلادی)
-صبح بخیر النا حالت چطوره؟😁😁
-اوه سلام گودریک 😀😀 بیا صبحانه 😉😉
-سلنا کوچولو حالش چطوره؟😊😊
-فکر کنم که یادت رفته الان برای بیدار شدنش خیلی زوده 😅😅 هنوز خوابه 😊😊
-ای بابا 😯😯 به به چه صبحانه ای !! سوپ مرغ عالیه نه واستا فوق العاده هست 😂😂
-ممنونم گودریک امروز روز مهمی هست 😀😀
-برای چی ؟😕😕 .... آه یادم رفت امروز مرلین قراره ازت امتحان بگیره 😥😥آماده ای دیگه نه؟😕😕
-وقتی استادی مثل شما داشته باشم مگه میشه آماده نباشم 😂😂
-فقط یادت باشه النا مرلین خیلی سختگیره 😉😉 قطعا در پایان ازت یک مبارزه هم میخواد😤😤
-با کی ؟؟😰😰
-مطمئن باش من و خواهرت نیستیم . شاید یکی از کاراگاهان را برای آزمون بیاره 😐😐
-زیاد نگران مبارزه نیستم 😟😟
-چرا باید باشی سبک مبارزه تو بطور کامل مورد ارزیابی قرار میگیره . از جادو سیاه استفاده نکن . معمولا محوطه کوچکی برای مبارزه ندارید 😉😉
-بنظر میاد تو از من نگرانتری 😂😂
-نه نیستم دارم قواعد را بهت میگم 😉😉 من به کار خودم ایمان دارم 😄😄 درضمن تو می بایست 2 سال کامل دیگه را تمرین می کردی ولی اینقدر استعداد داشتی که کل چیز هایی که می بایست بهت یاد میدادم را تو 4 سال تمام کردی و 1 سال کامل را هم صرف مطالعه کردی 😥😥 تو خیلی استعداد داری 😄😄
-خیلی خب با سلنا چیکار کنیم اون را نمی توانیم با خودمون ببریم اون فقط 3 سالش هست خسته میشه ها 😯😯
-خب من به جوزف گفتم بیاد کمک کنه هرچی باشه اون راز ما را میدونه 😉😉
-امید وارم مشکلی پیش نیاد 😞😟 خب صبحانه ات را خوردی وقتشه آماده بشیم بریم ☺☺
-آره خیلی خوشمزه بود 😁😁
-ممنونم گودریک 😀😀
هر دو به اتاقشان رفتند و ردا های خودشان را پوشیدند . النا یک ردا بسیار زیبا به رنگ مشکی را پوشید که بسیار نرم بود و گودریک هم یک ردا به رنگ قهوی ای سوخته پوشید . در همین هنگام صدا در آمد .
-من میرم ببینم کی هست 😐😐
گودریک به سمت در حرکت کرد و در را باز کرد .
-اوه سلام جوزف خیلی به موقع اومدی 😄😄
-سلام ارباب گودریگ 😆😆
-صبر کن .... تو میدونی من از این کلمه بدم میاد درسته 😕😕 با این حال تکرارش میکنی فکر کنم ...
-می خواد اذیتت کنه گودریک 😆😆
-جدی 😈😈 خب جوزف بعدا نسخه تو را میپیچم 😆
-اوه 😮😮😱😱
-خب ما باید بریم ، حواست به سلنا کوچولو باشه سر به سرش نزار چون لازم نیست ما حسابت را برسیم اون خودش کارت را یکسره می کنه 😉😉😈😈
-یک لحظه شما در این مورد چیزی نگفته بودید 😨😨
-خب ما احتمالا تا غروب بر میگردیم روز خوش جوزف 😄😄
گودریک و النا از در انگلستان خارج شدند و به راه خودشان ادامه دادند .
-خب تو میدونی آزمون کجاست ؟😕😕
-مرلین به من یک کاغذ راهنما داده باید پیکانش را دنبال کنیم 😐😐
-حالا میدونی داره ما را کجا میبره ؟😓😓
-نه ، چون همین که از در اومدیم بیرون پیکانش نمایان شده 😂😂😂
-آها متوجه شدم . به نظر میاد داریم وارد جنگل میشیم چه جای جالبی برای امتحان 😧😧
-قراره امتحان سختی باشه 😯😯
-منظورت چیه گودریک 😕😕
-آزمون ما چهار نفر تو بیابون بوده با این که تا فرسنگ ها اون طرف تر را می توانستیم ببینم ولی مبارزان تو استتار مهارت داشتند و مبارزه سختی بود . تو جنگل دید خیلی محدود هست 😥😥
-فکر کنم این امتحان مخصوص من هست 😤😤
-احتمالا ، چون تو برخلاف ما استعداد حسگری هم داری که فونیکس بهت آموزش داده ، فکر می کنم مرلین می خواهد تو این حوضه هم امتحانت کنه 😐😐
-استدلال دیگه ای نمی توانم پیدا کنم 😅😅
-خوبه به موقع اومدید فرزندانم 😏😏 وقت امتحان هست 😈😈
-سلام استاد مرلین 😄😄
-سلام قربان ☺
-بگی استاد راحترم تا قربان النا😅😅 تو یک آزمون کتبی و سه تا هم عملی داری 😐😐
-خب آماده ام 😄😄
-پس بیا رو صندلی بشین و امتحان بده.
-چشم 😊😊
النا بر روی صندلی می نشیند مرلین ساعت شنی را برعکس میکند و امتحان شروع می شود .
-خب گودریک تو باید بری و یکبار دیگه وضعیت زندان را برسی کنی 😈😈
-واقعا 😲😲 امروز 😮😮
-مشکلی نیست گودریک من از پسش بر میام 😄😄
-باشه 😧😧
سپس گودریک دروازه ای باز می کند و می رود .
-خب عجب سوالاتی : موجود ساختی شده از آب و گل که موجب آلوده کردن آب میشه ؟ خب جواب این سوال اَفِنِک هست 😥😥بقیه سوالات هم همینطور هستند . سوال بعدی این هست: افسونی برای جمع آوری اشیاع؟ چی بود آها اکسیو ....
هنوز شن های ساعت شنی خالی نشده بودند که ...
-استاد تمام شد 😄😄
-هوم خوبه بزار ببینم ... وای چه جالب همه را هم درست جواب دادی . 😰😰 خب آزمون بعدی یک آزمون عملی هست تو باید کارهایی را که می خوام انجام بدی آزمون سوم دقیقا با اتمام آزمون دوم شروع میشه با من بیا ...
آنها قدم زنان در مسیر جنگل پیش رفتند تا اینکه به یک خانه رسیدند . آن دو وارد خانه شدند . مرلین با عصایش به اطراف اشاره کرد و تمام شمع ها روشن شدند .
-خب دخترم تو این خانه 3 وسیله افسون شده و 5 زهر مهلک وجود داره تو باید قبل از به پایان رسیدن وقت همشون را پیدا کنی 😈😈
-شوخی می کنید 😲😲😨😨
-روز خوش 😆😆
مرلین ناپدید شد و النا ماند با یک خانه پر از وسیله های مختلف .
-این نامردیه این کار خیلی سختی هست 😢😢
النا مدام در اطراف و داخل خانه می گشت و به همه جا نگاه می کرد .
-وایستا ... آخ جون خودشه 😀😀 افسون و معجون هردشون جادو دارند و من می توانم حسش کنم 😎
النا بر روی زمین نشست و چشمانش را بست . النا توانست کل خانه را ببیند .
-گردنبند تو اتاق خواب ، زره هم همونجاست ، شمشیرش هم به سم آغشته شده نمی توانم تشخیص بدم چیه ولی درسته . تو آشپزخانه هم آره چاقو سمت چپی آلوده هست و تو همین اتاقی که هستم سنگ ها چخماخ را نفرین کردن ، هوشمندانه هست و تو زیر زمین سوزن چرخ نخریسی سمی هست و البته تیری که به سمت چرخ نشانه روی کرده هم آلوده هست به نظر میاد باید مراقب باشم 😅😅😅😅 خب از خطرناکترین شروع می کنم 😈😈
النا به زیر زمین رفت .
-جالبه تیر به طور مکانیکی هدفگیری می کنه اساسش جادو نیست پس درسته باید آره همین سیم را قطع کنم و ... بله😅😅
النا تیر را از کمانش جدا می کند و درون کیفش می گذارد . سپس به سمت چرخ نخریسی می رود و به آرامی سوزنش را جدا می کند . و آن را نیز درون کیفش قرار میدهد . النا از راه پله بالا می رود و سپس وارد حال پذیرایی می شود چوبش را به سمت سنگ های کنار شومینه میگیرد و دو سنگ در هوا معلق می شوند و بعد وارد کیفش می شوند . پس از این کار النا وارد آشپز خانه می شود و سمت چاقو ها میرود ولی
النا بر روی زمین نشست و چشمانش را بست . النا توانست کل خانه را ببیند .
-گردنبند تو اتاق خواب ، زره هم همونجاست ، شمشیرش هم به سم آغشته شده نمی توانم تشخیص بدم چیه ولی درسته . تو آشپزخانه هم آره چاقو سمت چپی آلوده هست و تو همین اتاقی که هستم سنگ ها چخماخ را نفرین کردن ، هوشمندانه هست و تو زیر زمین سوزن چرخ نخریسی سمی هست و البته تیری که به سمت چرخ نشانه روی کرده هم آلوده هست به نظر میاد باید مراقب باشم 😅😅😅😅 خب از خطرناکترین شروع می کنم 😈😈
النا به زیر زمین رفت .
-جالبه تیر به طور مکانیکی هدفگیری می کنه اساسش جادو نیست پس درسته باید آره همین سیم را قطع کنم و ... بله😅😅
النا تیر را از کمانش جدا می کند و درون کیفش می گذارد . سپس به سمت چرخ نخریسی می رود و به آرامی سوزنش را جدا می کند . و آن را نیز درون کیفش قرار میدهد . النا از راه پله بالا می رود و سپس وارد حال پذیرایی می شود چوبش را به سمت سنگ های کنار شومینه میگیرد و دو سنگ در هوا معلق می شوند و بعد وارد کیفش می شوند . پس از این کار النا وارد آشپز خانه می شود و سمت چاقو ها میرود ولی
-چرا امتحاناتش اینطوری هست ؟😢😢 همچی را باهم ترکیب کرده 😱😱 نمی توان بزارم امتحان آخر برای فردا باشه اونقت امتحان مبارزه به سخترین حالت انجامیشه 😧😧 وایستا ببینم اون شمشیر ... درسته این جن سازه زهر را جذب کرده پس ازش جدا نمیشه و تا ابد سمی میمونه 😥😥 الان به چیزی که احتیاج دارم ...
النا چوبش را به سمت روباهی که از آن نزدیکی میگذشت گرفت .
-'استوپفای' ... 'اکسیو'😳😳 واقعا متاسفم آقا روباهه ولی چاره دیگه ای ندارم سعی میکنم بعد از تموم شدن کارم مداوا ات کنم 😔😔
النا شمشر را در پای روباه فرو کرد و مدتی نگه داشت .
-خوبه شمشیر سمش را تزریق کرده و حالا می توان از خونش سم را جدا کنم و محتوا اش را بفهمم 😏😏
از شمشیر خون می چکید .
-'وین گاردیوم له وی اوسا'...'اسپه سیالیس ریولیو' اوه چه جالب این ترکیبات چقدر آشنا هستند 😀😀 این زهر آکرومنتالا هست 😄😄
النا شروع به ساختن پادزهر زهر آکرومنتالا کرد. برایش کار ساده ای بود حدود نیم ساعت بعد کار به پایان رسید .
-خب روباه جون من می خوام به قولم عمل کنم😉😉
مقداری از پادزهر را به بدن روباه تزریق کرد .
-خب رطوبت روی بقیه تیغه ها نمایان هست دیگه نیازی به موجود زنده ندارم پس ...
النا چوبش را به سمت روبه گرفت زخم روباه خوب شد و روباه به هوش آمد و در جا پا به فرار گذاشته.
-بای بای روباه کوچولو 😁😁
درست کردن پادزهر برای باقی سم ها هم کار سختی نبود . باطل کردن طلسم ها هم با چیز هایی که از گودریک یاد گرفته بود به سرعت پیش رفت .
-خب 2 ساعت 12 دقیقه رکورد فوق العاده ای بود دخترم 😮😮😮
-واقعا 😕😕
-آره ، این کار را تو 2 ساعت 27 دقیقه انجام داد . بعد سالازار تو 2 ساعت 46 دقیقه . هلگا در 2 ساعت 50 دقیقه و گودریک هم تو 2 ساعت 58 دقیقه ... کارت عالی بود 😉😉
-وای باورم نمیشه 😅😅😅
-هرچند تو نتونستی رکورد یک نفر را بشکنی 😧😧
-اون کیه 😞😞
-مادرت 😤😤 اون این آزمون را تو 1 ساعت 32 دقیقه تموم کرد 😢😢 اون شاگرد دوست داشتنی ای بود و خیلی با استعداد واقعا متاسفم 😳😳
-من ... من ... نمی دونستم 😭😭😭
-خب حق داری 😥😥 ولی الان وقت این حرف ها نیست . آخرین آزمون تو مبارزه هست 😆😆آلفرد بیا بیرون 😤😤
ناگهان آثار حرکت یک نفر بر روی زمین مشخص شد . بر روی زمین رد پا به وجود می آمد ولی هیچ آدمی مشخص نبود تا اینکه شخص مرئی شد و خودش را نشان داد .
-بنظرتون وقتش شده 😐😐
-اوه بله آلفرد 😉😉 ایشون بانو النا هستند 😅😅 قراره که با هم مبارزه کنید ☺☺
-تا چه حد حق دارم سختگیری کنم 😈😈
-هوم برای خودت محدودیتی قائل نشو تازه بهت هشدار میدم اگر مراقب نباشی دخلت میاد 😉😉
-استاد من هم هیچ محدودیتی ندارم 😕😕
-نه تو قراره امتحان بشی 😑😑 موفق باشی ...
باز هم مرلین ناپدید شد .
-خب دختر کوچولو بیا ببینم چیکارا بلدی بکنی 😈😈
-'استوپفای'
-نچ نچ نچ یک حمله بی برنامه 😝😝 فکر کردی من عین اون روباهم که به همین راحتی بزارم بیهوشم کنی هه هه هه 😂😂😂
-پس تو ناظر امتحان سوم بودی 😐😐
-نه کنجکاو بودم ببینم چطور امتحان میدی 😂😂
-آها که اینطور ...
-'رداکتو'
النا دروازه ای در مقابل طلسم باز کرد و طلسم از پشت سر به آلفرد نزدیک میشد که آلفرد تغیر مکان داد.
-پس تو یک ریونکلا هستی مبارزه با خواهرت خیلی سخت بود 😨😰😟
النا آتش بزرگی درست کرد و با کنترول آن را به ققنوس تبدیل کرد و آن را به سمت آلفرد فرستاد . آلفرد مدام جسمیابی میکرد تا اینکه کاملا ناپدید شد . آتش خاموش شد . النا چوبش را بر روی پیشانی اش گذاشت .
-پس اونجایی ها😎😎
او دستش را وارد کیفش کرد و یک چاقو پرتابی در آورد و آن را پرتاب کرد و همزمان دروازه در هوا باز کرد که آلفرد در حال سقوط از آن بود و چاقو در هوا به پای آلفرد برخورد می کند .
-فکر کردی بری اونطرف جنگل پیدات نمی کنم 😆😆
-فکر کردی با همین چاقو کارمو تموم کر ...
آلفرد بیهوش شد .
-آره همین فکرو کردم 😂😂😂
-خب تبریک میگم دخترم تو این آزمون را قبول شدی تو از الان اگر دوست داشته باشی میتوانی یک شکارچی باشی 😉😉
-ولی اونوقت شکارچی کجا ؟😕😕
-روم و بریتانیا 😆😆
-مگه این ها مال رونا و گودریک نیستند ؟😕😕
-اون ها از این به بعد استاد و پروفسور هستند 😄😄
-ولی سلنا چی میشه؟ من که نمی توانم اون رو تنها بزارم هی اینور و اونور برم 😯
-خوب شد یادم انداختی بهتره بری خونه ، یک هفته وقت داری فکر کنی برو که جوزف حالش بده😆😆
-بدبخت شدم😱😱
خب امیدوارم لذت برده باشید و ممنون به خاطر وقتی که گذاشتید
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
این کاربر نیز بک میدهد
من پارت بعدو میخوام😐💔
تا پارت بعدو نگیرم آروم نمیگیگیرم😹💔
اصلا خوشم نمیاد کسی را عذاب بدم بنابرین ...
مرسی عذابم نده😹💔
به طرز عجیبی 2 ساعته گذاشتم کسی انگار برسی نمیکنه چرا؟
صف بررسی شلوغ شده اگه دیدمش منتشرش میکنم^_^
ممنونم
میدونستی داستان تورو گذاشتم توی لیست؟
تو لیست منم هست😄
ممنون ولی داستان تو هرچی گشتم پیداش نکردم . چه بلایی سرش آوردی ؟
پاکش کردم انگیزه نداشتم🙃💔
حیف شد 😔😔
یعنی دیگه داستان نمی نویسی ؟😟😟
چی فراموش کردم؟
فکر نکنم اخه خودمم میدونم بد شده بود🙃💔
MER
| 1 روز پیش
آره دیشب بودم ولی ترجیح میدادم سکوت کنم و تنها یک پیام دادم . جواب سوالت را نمیدونم .
عررر بودی؟من ندیدمت😄بیشتر بیا تنهایی خوش نمیگذره😄❤
چشم سعیم را می کنم
امشب احتمالا نیستم
خیلی عالی بود🌸🌸🌸
ممنونم سعی می کنم به زودی بعدی را هم بزارم
میدونستی داستان تورو گذاشتم توی لیست؟
یعنی چی متوجه نمیشم؟ هنوز با قابلیت جدید تستچی آشنا نیستم
یعنی چی متوجه نمیشم؟ هنوز با قابلیت جدید تستچی آشنا نیستم
خب یاد گرفتم
ممنونم
مرلین زیردست چهار بنیان گذار اموزش میدید اونوقت شده استاد اینا ؟ 😑
سلام ساحره بانو 😊😊
خب راستش این موضوع قبلا هم بیان شد و با یکی از دوستان این موضوع را برسی کردیم ولی به طور خلاصه بگم . مرلین خدمتگزار آرتور بوده و خود آرتور اگر درست یادم باشه تو تو آخرا قرن پنجم میلادی بوده ولی مدرسه بین قرن های نهم و دهم ساخته شده تا تا زمان هری پاتر چیزی حدود هزار سال بشه . و من فکر نمی کنم یک پیرمرد 500 ساله شاگر چهار بنیان گزار باشه مگر اینکه از نوادگانش باشه که طبق گفته رولینگ تو گروه اسلایترین می افته . با اینحال اگر می خوای بحث کامل را ببینی کامنت های قسمت 8 ام داستان
اگر قانع شدی بگو . ولی بهت پیشنهاد میکنم سریال مرلین را ببینی . اینجوری شاید قانع بشی
ممنونم حتما فیلمشو میبینم . من برای این گفتم چون تو فیلمای یوتیوب و سایت ها میدیدم که میگفتن سالازار اسلیترین مرلین رو اموزش میداد .
تو هم اومدی وبلاگ
عالی مثل همیشه
موندم چرا پسرا آنقدر قوه تخیل خوبی دارن؟
مثل کوروش تو
آره دیشب بودم ولی ترجیح میدادم سکوت کنم و تنها یک پیام دادم . جواب سوالت را نمیدونم .
دقیقا 🤣 🤣 🤣 🤣
من همیشه اونجا پلاسم
ولی حوصله کامنت ندارم
هروقت تستچی میاد رو میشم
سلنا یه بلایی سر جوزف اورده😹
بیچاره جوزف😹💔
عالی بود❤
حالا قسمت بعدی بیاد می فهمید جوزف چش شده 😆😆😆😆
راستی این عکسی هست که من مرلین را تصور می کنم . مال خود فیلم مرلین هست