
خب دوستان اینم از پارت 7 امیدوارم لذت ببرید فقط ببخشید دیروز نذاشتم چون برق رفت و الان ساعت ۴ صبح گذاشتم
از زبان آلیا : داشتم با فیلیکس مبارزه می کردم ( دوستان آلیا از بین مکالمه کت نوار و لیدی باگ فهمیدن اسم شخصی که باهاش درگیر فیلیکس ) هر ضربه ای که به سمت میزد دفن می کردند که یهو چشمم به نینو روی زمین افتاد بود دورش خون بود سپر دور خودش زده بود اون شخص (هوانگ) همش به سپرش مشت میزد . از زبان نویسنده الیا که همینجوری به نینو نگاه می کنه که حواسش به فیلیکس پرت میشد. فیلیکس هم از فرصت استفاده می کنه و یه ضربه محکم به شکم الیا می زنه . آلیا پرت میشه عقب و میوفته روی زمین فیلیکس میخواد با یک ضربه کار الیا تموم که که یهو لیدی باگ یویوشو سمت آلیا پرت می کنه الیا میگره و می کشتش سمت خودش الیا بغل می کنه و از محیط اونجا دور شد
از زبانه لیدی باگ : وقتی الیا بغل کردم گوشوارهم صدا سریع با الیا از اونجا رفتم . رفتم روی یه ساختمون الیا گذاشتم زمین به پشت سرم نگاه کردم دیدم کسی دنبالم نیومده الیا که روی زمین نشسته بود با دو دستهش دلشو گرفته بود .لیدی باگ : خوبی الیا . به سختی رو پاش وایساد . الیا : من خوبم فقط بگو چیکار کنیم . تا می خواستم جوابشو بدم به خودم تبدیل شدم . تیکی : مرینت کت نوار و نینو اونجا زخمین باید برین کمکشون . مرینت : تیکی راست میگه باید سریع بریم . الیا به خودش تبدیل شد و افتاد روی زمین سریع رفتم روش . مرینت : الیا حالت خوبه . دوباره به سختی رو پاش وایساد الیا : گفتم خوبم بریم تا دیر نشوده . مرینت : باش بریم . به کوامی ها غذا دایم سریع تبدیل شدیم رفتم .
از زبان فیلیکس : لیدی باگ دوستشو با خودش بغل کرد با خودش برد تا می خواستم برم دنبالش یهو اون شخص ( هوانگ ) گفت ولشون کن بعد هم می تونیم بریم سراغشون فعلا بیا سپر این ( منظورش نینو )از بین ببریم . فیلیکس باااااشه راستی اسمت چیه . هوانگ : من هوانگ تو .فیلیکس : فیلیکس . تا می خواستم برم کمکش چشم به کت نوار افتاد که روی زمین افتاده .فیلیکس : مننن ....... من یه تسویه حساب دارم با یکی فعلا . از زبان کت نوار : لیدی باگ دیدم که الیا بغل کرد رفت به زخم نگاه کردم خیلی درد داشت یهو انگشترم صدا داد . دیدم فیلیکس داره می یاد سمتم امد با سرم .فیلیکس : به به جناب کت نوار چه حسی داری که تو این شرایطی . کت نوار : زمانی میگم که جاهامون عوض شده باشه . فیلیکس پاشو گذاشت روی زخمم و فشار داد . از زبان فیلیکس : پام گذاشتم روی زخمش فشار دادم . کت نوار دادی زد . فیلیکس : حالا بگو چه حسی داره .کت نوار : گور بابا . فیلیکس بشتر فشار داد بعد پاشو برداشت پاشو گذاشت روی دست راستش . فیلیکس : وقتشه ببینم چه کسی نقشه من خراب کرده بود بعدم می رم سراغ لیدی باگ . انگشتر کت نوار برداشت .
کت نوار تبدیل به ادرین میشه .فیلیکس : این ...... این امکان نداره تو ادرینی یعنی کت نوار ادرین بود . آدرین : اره من کت نوار عوضی فکرم تغییر کردی ولی میبینم هنوز همون فیلیکس عوضی ........حالا می فهمم که حیوون تغییر نمی کنه . فیلیکس پاشو از دستم برداشت انگار شوکه شده بود یواش یواش عقب می رفت. از زبان هاکماث : اخخخخخخ سرم چی شد . از جام بلند شدم چشم به ناتالی افتاد رفتم رو سرش هاکماث : ناتالی حالت خوبه . ناتالی به زور نفس میکشید . چشمام پر اشک شد ناتالی بغل کردم به هیچ چیزی توجه نکردم سریع بردمش خونه . از زبان هوانگ بعد رفتن فیلیکس چشم خورد به هاکماث که مایورا بغل کرد رفت . هوانگ : برگرد این جا اشغال ............ لعنتی بعدن می یام سراغت با عصبانیت یه مشت زدم به سپر پسری که معجزهگر لاکپشت برداشته که یهو سپرش ناپدید شد زمان سپرش تموم شد رفتم رو سرش هوانگ : فکر کنم اون معجزهگر مال من یهو اون تبدیل به خودش شد من هم معجزهگر برداشتم خنجر از دلش درآوردم از شدت درد بیهوش شد . رفتم سراغ فیلیکس ببینم اون چی کار می کنه
دیدم معجزهگر برداشت و داره عقب عقب میره رفتم سمتش گفتم هی چی شده با دستش به سمت اون شخص که خنجرم رو به سمتش پرت کردم گرفته بود هوانگ : خب که چی اون می شناسی . با سر جواب داد اره . هوانگ : الان پشیمانی که این کارو کردی . سرشو اورد پایین گفت اره چون فامیلم. هوانگ : پس چرا باش جنگیدی فیلیکس : چون من از کت نوار کینه داشتم نه از اون .هوانگ دستشو گذاشت رو شونه فیلیکس گفت خیلی خوب دیگه به تو نیازی ندارم خنجرشو فرو کرد تو شکم فیلیکس فیلیکس : اخه چرا این کار کردی لعنتی . هوانگ : چون تو عوض شدی . فیلیکس افتاد روی زمین هوانگ خنجرشو از شکمش بیرون اورد معجزهگرش و کت نوار گرفت. هوانگ : خب حالا فقط معجزهگر کفشدوزک روباه طاووس و پرونده که یهو سروکله لیدی باگ پیدا شد
از زبان مرینت : سریع تبدیل شودم رفتم روی ساختمون نزدیک اونجا با الیا نقشه کشیدم چون حال الیا خوب نبود نقشمون این بود که من حواسشون پرت کنم تا الیا بتونه زخمیار ببره سریع من رفتم جلو دیدم اون شخص ( هوانگ ) وایساد فیلیکس هم زخمی افتاد روی زمین یهو رو به من کرد گفت اووو می دونستم برمیگردی ببینم دوستت کو لیدی باگ : تو کی هستی . هوانگ : او یادم رفت خودم معرفی کنم من هوانگ هستم کسی دنبال تمام معجزهگر پارس بعد از اینکه معجزهگر تو و دوستو برداشتم میرم سراغ هاکماث و مایورا . از زبان الیا به خودم به جای رسونم که چشم اون شخص به من نیافته که چشم خورد به نینو که افتاد روی زمین رفتم سمت چون اون شخص پشتش به نینو بود من ندید رفتم رو سر نینو نینو تکون دادم اما هیچ جوابی نداد از صدای لیدی باگ و اون شخص می یومد از بین مکالمه هاشون فهمیدم اسمش هوانگ دستم نزدیک بینیه نینو گذاشتم فهمیدم داره نفس می کشه سریع بغلش کردم تا می خواستم بلند کنم یهو نینو چند تا سرفه زد .
خب دوستان اینم از پارت 7 امیدوارم لذت برده باشید لایک و کامنت یادتون نره و مثل همیشه قربان شما خدافظ 👈👈👈👈👈👈👈👈👈
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (2)