
سلام السا هستم و این چهاردهمین تستی هست که دارم برای شما میسازم امیدوارم خوش تون بیاد لایک و کامنت فراموش نشه💖💖❤❤
انچه گذشت : از زبان السا : رفتم خونه پدر بزرگ پدریم ........... : خب چه خبر نوه ی من ، بریم سراغ داستان
السا : خوبم پدربزرگ لیری کجاست《بچه ها لیری کسی هست که همه ی معجزه گر ها را ساخته و به زودی هم می فهمید پدربزرگ السا کی هست》.......... : طبقه بالا هست . السا : پس میرم تا ببینمش . لیری : اه چرا نمیشه ، من همه ی عصاره ها را امتحان کردم پس چرا نشد . السا : سلام لیری ، لیری : ببخشید شما ؟! اها عزیزم تو هستی سلام ببخشید عینکم دودی شده بود نتونستم درست ببینمت .
لیری : خوبی ؟ السا : خوبم تو خوبی داشتی معجزه گر درست میکردی ؟ لیری : اره ولی هر کدوم از عصاره ها را امتحان میکنم نمیشه السا : معجزه گری که میخوای درست کنی چی هست لیری : یخ السا : یخ ؟! لیری : اره و قراره تو صاحبش باشی السا : م....م....من !! لیری : اره السا : خب مزاحمت نمیشه خداحافظ لیری : خداحافظ
فردا صبح
از زبان مرینت : روز دانشجو ها بود که اسممون را بگن من همش دعا میکردم آدرین ، آلیا ، نینو و بقیه بچه ها باشن بعد لباس پوشیدم و رفتم پایین مامان و بابام داشتن سفارش ها را تحویل میدادند . سابین : سلام صبح بخیر عزیزم داری کجا میری . مرینت : سلام مامان امروز روز انتخاب دانشجو ها هست دارم با آلیا میرم ببینم چی میشه تام : موفق باشی دخترم مرینت : ممنون بابا
دستم خسته شد بریم بعدی
لایک و کامنت کن حداقل دستم خوب بشه💖💖
از زبان مرینت : با آلیا رفتیم و رسیدیم دانشگاه وای خدا را شکر میکنم که آلیا همراهمه مدیر دانشگاه : خب وقته اعلام کردن اسم دانشجو ها هست اسمای کلاس خانم بوستیه آلیا ، آدرین ، نینو ، جولیکا ، ایوان ، مکث ، رز ، میلن ، الکس ، مرینت : وای آلیا چرا اسم من را نمیگه . آلیا : صبر داشته باش دختر . کیم ، ناتانائیل ، سابرینا ، کلویی و در آخر مرینت و شاه دخت السا قیافه ی مرینت :😨😯😥😟 آلیا : مرینت ، مرینت . مرینت : ب......ب......ب......بله !؟ آلیا : چرا خشکت زده .
مرینت : آلیا م......م.......م.......من اشتباه شنیدم یا واقعا گفت شاه دخت السا . آلیا : درسته گفت شاه دخت السا تو چرا خشکت زده . مرینت : چون السا باید تو قصر درس بخونه نه اینجا 《همه ی این ها را با داد گفت》 آلیا : دختر تو چت شده یواش چرا داد میزنی . مرینت : چون اینم مثل کلویی همش میخواد غر غر کنه برای همین عصبانیم . آلیا : مرینت قضاوت نکن شاید این مثل کلویی نباشه در هر حال اون قراره ملکه آینده باشه تا وقتی که ملکه المیرا زنده هست السا شاه دخت هست و وقتی که ملکه فوت کنه اون ملکه میشه و بعدش شاه دخت نیلا در هر حال این کارت اشتباهه .
مرینت : نه من دست رو دست نمیزارم آلیا ، نمیزارم وارد گروه دخترا بشه . از زبان آلیا : مرینت به حرف من گوش نداد که یکدفعه .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آفرین خیلی خوب بود