14 اسلاید صحیح/غلط توسط: STOP🛑 انتشار: 3 سال پیش 613 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام 👋سلام👋 خب چیزی یادم نیست که بخوام بگم 😐😑........ آهان یادم اومد 😆میخواستم بگم من سعی میکنم این پارت و پارته بعدو طولانی کنم تا به سکانس های عاشقانه زودتر برسیم 😇😍😘
سلام 👋مثله همیشه اول بالارو بخونید☝ اینم عکس پارته ٤ .😇 R : پارته ٥.😒 آره همون 😅😆شرمنده چون عکسی که زیاد به داستان مربوط باشه رو پیدا نکردم😯😟😔 نتونستم خوب طراحیش کنم 😢😧
😈
از زبان مرینت 🐞:
بعد از خوندنه نامه ✉احساس کردم که دیگه شادی داخله بدنم نیست😢 و دارم میمیرم 😳😭😫که یهو صدای تیکی رو شنیدم😞👂.
از زبان AR😈😇 :
تیکی که متنه نامه رو وقتی مرینت داشت میخوند شنیده بود 👂اومد پیشه مرینت تا دلداریش بده😊😢 .《A : اگه مرینت تیکیو نداشت چیکار میکرد😢😉 》
تیکی🌸 : مرینت 😢.......
مرینت 🐞: بله عزیزم😊 ؟؟؟《A : به زور جلوی گریشو گرفته 😳و داره لبخند میزنه ☺》
تیکی 🌸: نیازی نیست وقتی پیشه منی نمایش بازی کنی 😟😔مرینت ولی لطفا ناراحت نباش😳 《A: گل گفتی 😢》
😆
مرینت 🐞: آخه ناراحته چی☺😊😞😟 ؟؟؟
تیکی 🌸: ام خب 😟😧.....
مرینت 🐞: ناراحته اینکه چقدر بدبختم😳 تو یک روز هم قلبم شکست😢 و هم مادر و پدرم از پیشم رفتن😭 . 《A : با گریه و داد گفت😭😭😭 》
تیکی🌸 : مرینت لطفا 😳....امروز حتی نزدیک بود شرورهم بشی😢 .
مرینت🐞 : متاسفم تیکی 😳😔ولی اخه ...... نمی تونم تحمل کنم😭😭😭 .
تیکی🌸 : مرینت درکت میکنم اما........ 😔😳😢😭😧😦
☺
مرینت🐞 : تیکی لازم نیست بهم دروغ بگی😧 که درکم میکنی 😟میدونم که😶 ........... نمیکنی 😔. 《R : تیکه اخرو زمزمه کرد😯》
بغض تیکی ترکید 😳و با گریه 😭و البته داد گفت💥🌸 : چیو درک نمی کنم 😡اینکه عشقت جلوی خودت بهت خیانت کنه😡😢 و قلبتو بشکنه💔😳😡 ولی صدای تو در نیاد😦😳😡 یا اینکه دیگه هیچ وقت نتونی خانوادتو ببینی 😡😭😭😭.《R : بیچاره😭 》
مرینت🐞 : چی 😮!؟!؟! اما تو کی 😕؟!؟ چطور 😮؟!؟ چرا 😯؟!؟!.....
تیکی🌸 : خب منم مثله تو بودم😔 .《 R : وات😶 ؟!؟!؟ پشمام😮 ؟!؟!》
مرینت🐞 : یعنی توهم عش*قت قلبتو شکست 😢😳💔؟؟؟؟؟
😂
《 A : گریه مرینت بند اومد 😁ولی حالا تیکی داره مثله ابره بهاری گریه میکنه😧😔 و مرینت فضولی 😂😂》
تیکی🌸 : خب ...... پلگ دقیقا همین کارو با من کرده 😢.
مرینت🐞 : چی😮 ؟؟؟ واقعا!!!😕
تیکی 🌸: آره اون حتی میدونست من عاشقش هستم😠😢 ولی رفت با یک کوامیه دیگه گشت😠😭 و منو ول کرد 😭😝😠.《A : باورم نمیشه پلگ اینکارو کرده باشه😮😬😠😡 !!!!》
مرینت🐞 : واقعا متاسفم😦😔 .
تیکی🌸 : اشکالی نداره😊😳 .
😄
مرینت 🐞: خب تو بعدش چیکار کردی😞 ؟؟؟؟؟
تیکی 🌸: منم مثله تو شده بودم 😳ولی ترکس گفت ولش کن 😊و برو پیشه یکی که واقعا دوست داشته باشه😄 و منم رفتم پیشه نورو 😄😍😙😶.
مرینت 🐞: پس منم باید مثله تو باشم😊 نباید تسلیم بشم😁 .
تیکی🌸 : آفرین مری جونم💋 .
مرینت🐞 : بیا بریم یکم باهم فیلم ببینیم تا امروزو فراموش کنیم 😃😉.
تیکی🌸 : بریم 😄. 《R : باور کنید فیلم بدونه من مزه نداره عزیزان😂》
😆
《A :خب یکم بریم پیشه کت نوار😄 . R : باشه بریم😊 ولی هنوزم باورم نمیشه پلگ همچین کاری کرده باشه!!!😐 》
از زبان کت نوار🐾 :
داشتم میرفتم به سمته خونمون که یهو ناتالی و سایمونو دیدم😄😨 و با خودم گفتم بهتره با اونا برگردم خونمون 😆؛ پس رفتم داخله یک کوچه خلوت نزدیکه اونا و تبدیل به آدرین شدم😊 و به پلگ یکم کممبر دادم😷🍙《A : مثلا کممبره😂》 بعده اینکه پلگ کممبرشو خورد😋😝 رفت داخله کتم 😞،
😄
و منم رفتم سمته ناتالی و سایمون😊 . ولی ناتالی تا منو دید اومد سمتم 😐😨و بدونه گفتن هیچ چیزی دستمو گرفت😕 و سواره ماشینم کرد 😥😧همچین دستمو محکم گرفت که فکر کردم دستم قطع شد 😨😫.
از زبان AR😈😇 :
ناتالی 💙و آدرین 💚و سایمون 💛سواره ماشین شدن🚘 و رفتن به سمته اعمارت اگرست🏰 . 《 A : داخله ماشین🚘 》
ناتالی 💙: کجا بودی آدرین😐😡 ؟؟؟.
آدرین🐾 : ام😯 ....... خب😓 ..... راستش😫 ..... پیشه کاگامی😅 .
ناتالی 💙: میدونی پدرت چقدر اعصبانیه😡😡😡 《 R: ولش کن بابا😐 بیچاره امروز خودش از یکی سیلی خورده😂😂 (مرینت🐞)》
آدرین🐾 : حدس میزنم😨😫😖😓 .
😢
《A : چند دقیقه بعد وقتی رسیدن به اعمارته اگرست 🏰》
ناتالی 💙: آدرین برو داخله اتاقت پدرت امروز کار داره فردا موقع ناهار با پدرت میتونی حرف بزنی .
آدرین 🐾: ممنونم ناتالی .
از زبان آدرین🐾 :
رفتم داخله اتاقم خیلی نگرانه پدرم بودم😖 میترسم دیگه نزاره برم مدرسه😳😓 یا دوستامو ببینم😭😔 از یک طرفم نمیدونم چرا 😕ولی فکر از مرینت شرمنده 😅منظورم فکره مرینت از سرم بیرون نمیومد😅 . 《R : و عشق آغاز شد 😍. آدرین🐾 : بیخیال کدوم عشق 😕مرینت فقط یک دوسته 😄. A: خدایا یکم عقل برا این میذاشتی چی میشد 😐😐😐؟؟؟؟؟》
😧
تبلیغانه مهم 😃اینیکه میبینی اطلاعاته مهم درباره داستانمه😊 برو و بخونش اگه نمیخوای بعد ها دچاره دردسر بشی 😇
😮
《A: اینم عکسه تست😀 》
از زبان AR😈😇 :
پلگ 💚: چی شده آدرین چرا کممبرات غرق شده ؟؟؟؟؟؟☺😐
آدرین 🐾: منظورت کشتیات غرق شده بود مگه نه😐😑 ؟؟؟؟
پلگ 💚: نه همون کممبر😄😊 .《R : اینگونه بودکه سازنده این حکایت دیگر حرف نزد 😂😂😂》
آدرین 🐾: نگرانه پدرمم😖😔.
پلگ💚 : دروغگویه خوبی نیستی 😐هرچند یکم نگرانشی 😦ولی یک چیزه دیگه فکرتو مشغول کرده😧 اون چیه 😞😒؟؟؟؟《R: پشمام از کجا فهمید😮😮😮😕😐 ؟؟؟؟!!!!!!؟؟!!!》
😬
آدرین🐾 : تو از کجا فهمیدی ؟؟؟😯😮😰
پلگ 💚: اگه نمیدونستمم الان میدونم.😎😏😌《R :😎 سوسماز 😎》
آدرین 🐾: خب مرینت فکرمو مشغول کرده .😅😳
پلگ💚 : ای بابا تصمیمت چند چنده 😡؟؟؟؟؟ کاگامی 😡؟! مرینت 😡؟! یا لیدی باگ😡 ؟!《A : حق داره چند چنده ؟!؟!؟😂😂》
آدرین🐾 : اولا من عاشقه کاگامی نیستم😕 دوما........
😂😂
پلگ 💚: اگه عاشقش نیستی پس چرا اون کارو کردی😕😬😡 ؟؟؟
آدرین 🐾: میدونی که پدرم تهدیدم کرده که دیگه نزاره 😔.....
پلگ💚 : آره چند روز دیگم با همون تهدید مجبورت میکنه باهاش ا.ز.د.و.ا.ج کنی😡😡😡 .
آدرین🐾 : عمرا من اینکارو بکنم😯😯 .
پلگ 💚:اون موقع دیگه نمیتونی قلبه کاگامیو بشکنی😡 .
آدرین🐾 : چرا اون وقت😐😕 ؟؟؟
پلگ💚 : چون اون موقع کاگامی دیگه نابود میشه چون خیلی بهت وابسته شده😡😐.
آدرین🐾 : تو از کجا میدونی😕😐😑😮 ؟؟؟
پلگ 💚: چون منم همین اشتباهو کردم 😳😡..... وای نه نباید اینو میگفتم😓 .
آدرین🐾 : چه اشتباهی😮 ؟؟؟
پلگ💚 : ام😔 ..... خب😟 ... بخاطره یک تهدید ع.ش.ق.م.و ول کردم😢 و رفتم سراغه کسی که دو.ست.ش نداشتم 😳💔 و دیگه
ع.ش.ق.م بهم محل نزاشت💔😢 و من فقط میتونستم اونو نگاه کنم که با بقیه پسرا م.ی.پ.ل.ک.ه 😢😭 .
آدرین🐾 : یعنی تو😶😮.......
پلگ💚 : نمیخوام در موردش حرف بزنم😔😳 .
آدرین🐾 : باشه😟 ولی😦......
😢
من قسم میخورم که فالوت کنم 😊《R : حالا بدو به قسمت عمل کن 😂😎. A: داخله نظرات بگید که فالوم کردید تا فالوتون کنم 😄》پایانه پارته ٥ عشق جذاب مرینت و کت نوار 😇
😅
14 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
ادمه بده
چشم ولی زیاد حوصله ندارم
عالی
ممنونم
راستی داستانه شماهم خیلی خوبه
سلام عالی بود بعدی کی میاد؟
جمعه مینویسم اخه دو روزو کار دارم ولی ممنون که پرسیدی