
خب تعجب می کنم که پارت قبل بازدیدی نداشت ولی خب این پارت دوئه و قضیه کم کم داره جالب میشه
قرار بود که عمو فورد همه رو به یه اردوی خانوادگی ببره. میبل: عمو فورد آخه کجا داریم میریم؟ عمو فورد: این یه سورپرایزه. و میبل نشست عقب. عمو فورد و عمو استن و دیپر و میبل با هم تو ماشین نشسته بودن. به یه جای مخروبه ای رسیدن. عمو فورد: بیاین دیگه منتظر چی هستین؟ دیپر و میبل به هم نگاهی کردن ولی رفتن. همه به جز عمو فورد وقتی علامت بیل سایفرو دیدن ترسیدن. میبل:علامت بیل سایفرررررررر!
دیپر: صبر کن ببینم این علامت اون نیست. علامتاش فرق دارن. عمو فورد: آفرین دیپر! اون ویله. میبل و استن: کی ؟ فورد: حالا بهتون توضیح میدم. و عمو فورد داشت برای میبل و استن تو ضیح میداد که یهو دیپر پاش گیر کرد به یه چیزی و یه حفره ی عمیق باز شد که همه افتادن توش.
دیپر : چی شد؟؟؟؟؟ میبل: وای چقد حال داد! استن: من که ترکیدم! فورد: نفهمیدم! چی شد؟ همه به دیپر نگاه کردن. دیپر: من چی میدونم؟ فورد: فکر کنم در مخفی زو باز کردی. فورد: خب اینجا قراره پر از تله باشه ولی بیاین از پسش بر میایم. دیپر : خدای دثران های فورتنایت اینجاست. (واقعیت: دیپر: خدایا مرحله ۵۵ ... مرحله ی ۵۵ چه جوریییههههههه؟)
خب با احتیاط باید رد شیم. والداز که تازه بیدار شده بود دوید ستمت تله ها. میبل: والداز نههههههه! ولی والداز خیل عالی همشون رو رد کرد. در وقع رد نکرد. از تیر و تیغ آتیش و دارت های سمت گرفته ولی والداز فقط راه رفت. دیپر: خب فکر کنم تله ها برای بچه خوک ها طراحی نشدن. فورد : بچه ها انگار با رد شدن والداز همه ی تله ها خنثی شدن چون تله ها جواب دادن ولی والداز که قد کوچیکه تله ها به هم دیگه آسیب رسوندن و هم دیگه رو لت و پار کردن.
و همه رو شدن. بعد به یه پل رسیدن. میبل: کاملا و صد درصد معلومه که وقتی بخوایم از پل بریم پل میریزه دیگه نه ؟ دیپر :آره همه ی پلا همینطورین. فورد : صد درصد. استن: کی شرط می بنده؟ دیپر : خب حالا چی؟ دیپر: یعنی زیر پل چی میتونه باشه. میبل: به نفعته ندای برادرم. دیپر: هی دیگه با من مثل بچه ها حرف نزن
میبل: فهمیدم جاپکی چیزی نداریم؟ فورد: نچ! دیپر: یه قلاب اونجاست! فورد:خودشه طناب داریم. کی اول میره؟ میبل: من! استن: برو کنار عسلی اول بزرگ تر ها! استن: نهههههههههههه! میبل: عمو استن پات به زمین رسیده. استن:اه آره! فورد: بعدی منم! و خیلی راحت رفت. دیپر: من بعدی میرم. دیپر که میخواست بره طناب کنده شد و ...
و به این ترتیب خانواده ی پاینز از همه ی تله ها رد شدن هر جوری! یعنی هر جوری خودتون میتونین تصور بنمایید. میبل: وای از این نوشته موشته های باستانی! حتما اگه یکیشون رو فشار بدم... هم اکنون در مغز میبل:(آخ جوون گنچ گوگولی ها رو پیدا کردم تکشاخ باستانی مهربون من برووووووو) هم اکنون در واقعیت: دیپر: عمو فورد اینا چین؟ عمو فورد:اینا رو که میبینی اینا یه گروه بودن که دفعه ی قبل تونستن ویل رو شکست بدن.
میبل هم اکنون داره به دیوار دست میزنه. دیپر:جانم؟؟؟؟ عمو فورد: درسته. این مامولک رو میبینی؟ (اکسولاتل : خودت مارمولکی مشنگ) این اکسولاتله! اینم یه لاک پشته که همه رو میتونه درمان کنه منظورم هر زخمیه. دیپر: جدی؟ عمو فورد:آره ولی هیچ کس مکان دقیقشو نمیدونه اون دائم تو سفره. خب این یکی رزه! من چیزی درموردش نمیدونم آدمای کمی دربارش اطلاعات دارن. (بچه ها رز تو فورتنایته ها!) آره این یکی ساینه. اولین کسی انجمن سایفرشناس ها رو راه اندازی کرد این یکی هم دوستش کاسه!
دیپر: باورنکردنیه. فورد: آره میدونم. دیپر:خب حالا با گوی چیکار کنیم؟ فورد: میذاریمش همینجا! دیپر: اینجا؟ فورد:آره. دیپر: یعنی همینجا؟ فورد:آره چون این مکان قدرت خاصی داره که هیچ سایفری نمیتونه واردش بشه حتی اگه تو بدن یه انسان باشه. دیپر: فقط ویل و بیل یا همه ی سایفرا. فورد: راستش نمیدونم باید که همشون باشه ولی من اکثرشونو نمیشناسم. دیپر: خب پس فعلا مشکلی نیست. بریم خونه. فورد:موافقم. استن: الان همه ی تله ها رو باید برگردیم؟ دیپر : فکر کنم
میبل هنوز به امید اسب تکشاخ داره در و دیوار و فشار میده🤣🤣
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرااااااااااااااااااااااااااااا پارت ۳ رو نمیزاری