لیدی باگ و کت نوار پارت ۷

دیدم ارباب شرارت داشت فرار میکرد رفتیم دنبالش ولی گمش کردیم خلاصه به حالت عادی بر گشتیم ادرین گفت عشقم بیا بریم نیویورک (دوستان ارباب شرارت هم نیویورکه) منم گفتم باش کی بریم ادرین گفت بپوش که بریم لباس پوشیدم و حرکت کردیم ولی فقط یه دونه بلیط مونده بود یعنی یکی مون باید میرفت ادرین گفت تو برو بعد در گوشش گفتم افزایش قدرت بزن که بریم بعد ادذین گفت خوباش بعد گفتیم ممنونیم و رفتیم بالای برج ایفل جعبه ی معجزه گر ها هم باهامون بود بالای برج ایفل افزایش قدرت زدیم و حرکت کردیم خلاصه تو ۵ ساعت رسیدیم تو راه ادذین گفت بنظرت کی رو میبینیم تو نیویورک بعد گفتم من دوست دارم فقط کت نوار رو ببینم

اون گفتم من هم می خوام فقط لیدی باگ رو ببینم بعد گفت میگم ممکنه مرد عنکبوتی رو ببینیم گفت شاید خلاصه رسیدیم و

که یهو اسپایدرمن اومد و زد زیر من منم به حالت عادی تبدیل شدم یعنی دیگه بال ها رو نداشتم ولی کفشدوزک مونده بودم مرد عنکبوتی هم روی من افتاده بود که ادرین اومد و اونو کنار زد و گفت مگه کروی خانوم به این خوشگلی رو ندیدی از زبان اسپایدرمن

با نگاه اول عاشقش شدم رفتم جلو و دستش رو بوسیدم و گفتم اسمتون که گفت لیدی باگ و گفتم ببخشید عرض میخوام تو همین حرفا بودم که اون قرمز شد و اون گربه داشت جوش میاورد از زبان مرینت اون دوتا افتادن به جون هم منم با صدای بلند گفتم بس کنییییییدددددد بعد کت نوار گفت کالتکزام و مرد عنکبوتی توپ تاری درست کرده بود خواستن به هم دیگع بزنن که پریدم وسط دست کت نوار رو که کالتکزام داشت رو نزدیک خودم اوردم و گفتم بزن و توپ مرد عنکبوتی رو هم نزدیک خودم اوردم و با صدای بلند گفتم بزنییییید تا راحت شید خلاصه جنگ به پایان رسید

بعد لپ ادرین رو بوسیدم و گفتم هیچ کس نمیتونه جاتو بگیره و بعد لپ مرد عنکبوتی رو بوسیدم و گفتم من اونو دوست دارم تو همین حرفا بودیم که یه اکوما اومد و اسپایدرمن رو گرفت گفتم مرد عنکبوتی گفت من دیگه عنکبوت سیاهم ادرین گفت بریم نجاتش بدیم بانوی من بعد حلقه ی ادرین صدا داد گفتم تو برو من از پسش بر میام از زبان ادرین تو یه کوچه رفتم پنیر دادم پلگ و زچد تبدیل شدم

که زن گربه ای اومد و گفت چیکار عشق من کردین بعدگفتم تقصیر خودش بود خلاصه کل جنگ کردیم که عنکبوت سیاه همه مونو گرفت اومد معجزه گر هامونو

که یهو یه ابر قهرمان به اسم

دوستان توی نظرات بگید کدوم ابر قهرمان بود از اون ابر قهرمان های معروف هم بود

دوستان اگه نظرات کمتر ۱۰ باشه بعدی رو نمیذارم

ممنون که وقت گذاشتید و خوندید ممنون خیلی ممنون تا داستان مراکلس بعدی خدا حافظ