6 اسلاید صحیح/غلط توسط: اراد انتشار: 3 سال پیش 53 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب بعد از مدت ها برگشتم با پارت ۲۲
آنچه گذشت : داداش بیا... هی درسته پچه معروفی اما از خواهرم فاصله بگیر... یهو استاد تد اومد
از زبان استاد تد : بعد از اینکه به لیدی باگ گفتم چیکار کنم برگشتم سمت معبد وقتی رسیدم استاد سوهان اونجا بود رفتم و گفتم سلام بر استاد بزرگ صاحب قبلی جعبه مادر استاد سوهان گفت سلام بهش گفتی گفت آره قراره به تمرین بپردازند گفت خوبه از زبان مرینت بعد اینکه اینو گفت این موضوع رو به آدرین هم گفتم بعد به همه گفتیم حتی بچه ها و همه گفتن باشه و بعدش دیدیم ساعت ۸ شب شد گفتم یعنی آنقدر حرف زدیم و رفتیم گرفتیم خوابیدیم صبح پاشدیم و صبحانه خوردیم و بچه ها رفتن مدرسه بعد آدرین گفت به بقیه بگیم بیان گفتم آره و به همه زنگ زدم الیا،جولیکا،رز،کلویی،زویی،الکس ( رویی معجزه گره آفتاب پرست رو داره که میتونه نامرئی سه ) آدرین هم به نینو،کیم،مکس،لوکا،ایوان( ایوان معجزه گره گاو رو داره که زورش رو زیاد میکنه ) و خلاصه همه اومدن تا ظهر بچه ها هم اومدن و ناهار خوردیم و بعد موضوع رو گفتیم که همه موافقت کردن که روسی گفت باشه من به پدرم میگم تا کارگر استخدام کنه برای ساخت پناهگاه گفتم عالیه بعد ش گفت ولی تمرین چی گفتم تو نیاز نیست در جنگ شرکت کنی
زویی گفت باشه ( بچه ها ببخشیدانقدر توضیح پرانتزی میدم ولی باید گفته بشه کوامی های مارسل کاگامی یعنی لانگ و روتر نمیدونم درست گفتم باهم ازدواج کردن و کوامی گرگ سپید رو به وجود آوردن که قدرت خوب کردن داره و قراره تیم استفاده کنه درست بچست و نباید استفاده کنه ولی اون فقط در پناهگاه به بقیه کمک میکنه ) بعدش گفتم خب از فردا تمرین شروع میشه پس برین استراحت کنین برای تمرین که عالیس استیو گفتن ما مدرسه داریم چی گفتم بعد از مدرسه ما از ظهر تمرین رو شروع میکنیم گفتم باشه بعدش کلویی گفت میاین بریم بیرون تو جنگل یه جا گفتم آره جنگل جای خوبی برای آرامش گرفتن هم هست و همه موافقت کردن جز زویی چون باید میرفت سراغ پناهگاه و ما راه افتادیم سمت جنگل
( دوستان یادم نیست کجا بودیم فکرم نم اونجایی بودیم که رفتن جنگل ) بعد از رسیدن به جنگل پیاده شدیم حصیر انداختیم و سید هارو خالی کردیم که ادرین گفت میخوام یک غذای ایرانی درست کنم گفتیم چی گفت کباب خیلی معروفه گفتیم چه عالی بعدش من تبدیل به لیدی باگ شدم و چوبک رو در آوردم و رفتم سراغ تعادل گرفتن درصورتی که بقیه داشتن خوش میگذروندن مشغول تعادل گرفتن بودن که یهو یک باد شدید اومد و من داشتم میافتادم که ادرین منو از پشت گرفت گفت دیگه وقتشه استراحت کنی گفتم باشه و رفتم پیش بقیه و ناشی اونجا بودیم و رفتیم خوابیدیم صبح پاشدم بچه ها هم بلند شدن رفتن مدرسه ما صبحانه خوردیم بعد از صبحانه منو آدرین و مارسل و کاگامی و بابای ادرین مامان ادرین تبدیل شدیم و رفتیم سر تمرین تا بقیه هم تا ظهر اومدن بچه ها هم اومدن و تبدیل شدن و هرمی با کسی تمرین میکرد من با آدرین گابریل اگراست با امیلی الیا با نینو کلویی با زویی ( زویی اومده سر تمرین و نقشه کار رو به کارگرا داده ) استیو با عالیس و.... و تا شب تمرین کردیم...
( چند ماه بعد )
خب میدونم جاهای هیجانی کات کردم اما میدونین دیگه کیف میده خب پارت بعد خیلی حساسه منتظر باشین گود باید
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)