
امیدوارم خوشتون بیاد ادامه داستان از قسمت نیویورک است
مرینت :هیچ جا مثل خونه خود آدم نمیشه آلیا: مرینت با تمام این اتفاق ها نظرت عوض نشده مرینت: در مورد چی؟ آلیا :هیچی زینک (صدای زنگ تلفن )صدای تلفن: الو ؟مرینت: بله سلام مامان. مامان مرینت: اومدی پاریس ؟مرینت: بله همین الان پیاده شدم از اتوبوس مامان مرینت: بیا خونه مرینت: باشه دارم میام !الیا شنیدی باید برم خداحافظ?
ارباب شرارت: مردم پاریس من اومدم?
دختر کفشدوزکی گربه سیاه اگر معجزه گر هاتون رو به من ندیم نقشه من آغاز میشه دختر کفشدوزکی :مثلا میخوای چیکار کنی با ( عصبانیت)
از زبان راوی: ارباب شرارت از حس عصبانیت دخترکفشدوزکی استفاده کرد و آکوما رو سمت اون رها کرد و اکوما درون دختر کفشدوزکی رفت
در همان لحظه دختر کفشدوزکی داشت با آکوما مقابله می کرد گربه سیاه از راه میرسه و با پیانوی که آنجا بود شروع به نواختن کرد (کنار برج ایفل) و از مردم خواست که آهنگ معجزه آسا دختر کفشدوزکی رو بخونن همه شروع می کنم به خوندن آهنگ (میراکلس)
کلارا نایتینگل از راه می رسد و با همکار مردش که تازه کارش رو با اون شروع کرده بود شروع به خوندن میکنه همه اخبار کشور داشت اون لحظه رو نشون میداد
از اون اخبار جگد استون به همراه نوازندههای پاریسی به کمک گربه سیاه اومدن اون موقع همه مردم ماسک که دختر کفشدوزکی و گربه سیاه رو زدند
گربه شروع به خوندن میکنه وقتی که گربه شروع به خوندن آخرش کرد همه دیگه نواختند در هنگام خواندن گربه گربه سیاه بالا رفت و دست دختر کفشدوزکی گرفت به پایین آوردش
بلافاصله آکوما از دختر کفشدوزکی بیرون آمد و اونا هم دیگه رو بغل کردن در همان موقع نور قرمز مشکی دورشون به وجود آمد و لباسهای اونا تغییر یافت و به قدرت مطلق رسیدند
اونا با قدرت مطلق ارباب شرارت را شکست دادند و با مردم خواندن و رقصیدن و شادی کردن اینم بگم معجزه گر مایورا و ارباب شرارت به جعبه برگشت و هیچکس هویت ارباب شرارت و نفهمید ارباب شرارت برای همیشه تو یویو دختر کفشدوزکی زندانی شد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ِام
خیلی به قول معروف ماستمالی کردی اصلا معلوم نبود چیه
چی? اثلا نفهمیدم
عالی بود
وژدانن مسخره کردی مارو??????
حداقل تو پارت2زندانیش میکرد داستانت خوب با ود
?
چه زود ب پایان رسیدی
به نظرت ارباب شرارت با اون همه قدرتش خیلی آبکی نمرد؟
عالییی بود ولی خیلی کم بود
عه اسم منم روژانه???
یهو چه اتفاقی افتاد اصلا چطوری شکستش دادند ناسلامتی نویسنده ای باید یک جواب منطقی وجود داشته باشه قشنگ باید لحظه به لحظه رو گفت چه ۳ تا پارت طول بکشه چه ۱۰ تا پارت قسمت هاش مهم نیست مهم داستانه من الان گیج شدم ممنونم خیلی زحمت کشیدی ممنون
دوست عزیز اسمه ذاستانه منو برداشتی لطفا اسمه داستانت رو عوض کن یا به اسمه داستانت یه کلمه ی دیگر اضافه کن چون از رو من کپی کردی اسمه داستان رو
چقدر چرت?
فکر کردم داستان قشنگی باشه???
اما نبود