اول از همه بگم من بخاطر چیزای که شما به کوک گفتین 😒 معذرت میخوام . شخصیت اصلی = تو و کوک ژانر = مدرسه ای
بچه ها ایشون دانش اموز جدید هستن اقای جئون جونگکوک از شهر بوسان کره جنوبی همینطوری که معلمت داشت اون پسره ی چش تنگو معرفی میکرد دوستت بهت سیخونک زد +چته *سوژه جدیدمون رسید +کی؟؟؟ این؟؟؟ هه یه هفته هم دووم نمیاره دوباره نگاهتو بهش برگردوندی پوزخند شیطانی زدی
موقع ناهار بود که با اکیپت نشسته بودی یه جورایی کل مدرسه رو شماها اداره میکردین دیدش که از جلو میزتون رد شد غذاشو از سلف گرفت و یه گوشه ای رو برای نشستن انتخاب کرد یه چیزی اومد تو ذهنت به دوستات علامت دادی و اونا هم نقشتو گرفتن از جاتون بلند شدید و سمت جونگوک بخت برگشته رفتین دستتو گذاشتی رو شونش و کنارش نشستی بقیه دوستاتم روبه روش نشستن +خب خب ببینم چی داریم کوکی سرشو بالا نیاورد و به خوردنش ادامه داد +جالبه که بلدی از قاشق چنگال استفاده کنی مگه تو اون کشور پشت کوهی شما با چوب غذا نمیخورن؟😏 دوستات بلند زدن زیر خنده
+تو الان از من فقط یه خط میبینی نه ؟ اخه چشات تنگه دوباره خندیدن ایندفعه بلندتر ولی اون اصلا بهت اهمیت نمیداد +واووو چقد تو کول و خفنی جوجه چینی -کره +اوه اوه بچه ها لال نیست -من کره ایم نه چینی + چه فرقی داره همتون چش تنگین دیگه سلف میخندیدن بهش احساس قدرت میکردی
+بزا یادت بدم چجوری باید غذا بخوری ببین به این میگن استیک بگو بگو سعی کن باهام تکرار کنی ا س ت ی ک این گوشته اصلا میدونی گوشت چیه؟ یه تیکه از استیکو برداشتی سمت صورتش بردی ولی اون سرشو عقب کشید که دوستت از پشت گردنشو گرفت و تو استیک سس مالی شده رو به کل صورتش مالیدی +هیییی همتون ببینید جوجه چینیمون بلد نیس غذا بخوره مث بچه ها صورتشو کثیف کرده همه خندیدن خاست از جاش بلند شه که دستتو رو شونش گذاشتی و مانعش شدی +انقد بد غذا خوردی که حالم بهم خورد تو کشورت مردم چجوری غذا میخورن ؟؟ دستتو با یه دستمال پاک کردی و تو صورتش پرت کردی +بریم بچه ها بیشتر از این نمیتونم تحملش کنم زرد پوست احمق
شما 👆💖) *عهههه چرا باز موهاتو کوتاه کردی +اینطوری بیشتر شبیه خودمم با دوستت رسیدی تو کلاستون طبق معمول رو میزت پر از هدیه و گلو و غذا بود از طرف کشته مرده هات💖 با یه دست همه اونارو از رو میزت کنار زدی و نسشتی رو صندلی پاهاتو گذاشتی رو میز +اههههه چقد مزخرفین همتون *پاشو بریم رو جوجه چینی کرم بریزیم یه نقشه توپ دارم +پایم
از کلاس خارج شدین به لطف خبر چینات فهمیدی تو سالن بسکتباله با هم رفتین اونجا وقتی دیدتون که سمتش میاین خواست از سالن خارج شه که متوجه شد در قفله از این سمت سالن داد زدی + هییییی جوجه چینی تو اینجا گیر افتادیییییییی هیچکس کمکت نمیکنه بیچاره تو تنهایی میمیری همه زدین زیر خنده
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
این داستان بیشتر شبیه هیته!
چرا پارت بعد نمی زاره؟ ؟