
های گایز اومدم با پارت پنجممممم
اون یه خانوم بود که ظاهرا منشیش بود گفت:آقای آگرست یه خانوم به اسم آلیا سزار اومدن میگن مرینت دوپن چنگ دوعوتشون کرده اصلا به حرفام گوش نمیدن که ما مرینت دوپن چنگ نداریم بلند شدم وگفتم:از این به بعد دارین و بهتره که اگه کسی از طرف من اومد سعی نکنی ردش کنی منشیه:ببخشید؟آدرین:مشکلی نیست بگو بیاد تو "منشیه رفت"مرینت:اه چقدم عفاده ای مث منشیای فیلم "صداشو نازک کرد و دستاشو تکون داد"آقای آگرست یه خانومی به اسم آلیا سزار اومدن میگن مرینت دوپن چنگ دعوتشون کرده آدرین:😂😆😆😂باید عادت کنی به هر حال اونم منشیمه دختره خوبیه،فقط وظیفشو انجام میده یه بار نزدیک بود بخاطر این که آدمای غریبه راه میده اخراج بشه واسه همین سخت گیر شده یهو در باز شد و آلیا اومد گفت:سلام مرینت بعد تا آدرینو دید گفت:سلام آقای آگرست!؟مرینت:وای من براش توضیح ندادم آلیا،بیا بریم بالکن آلیا:خیلی خب؟؟!! دستشو گرفتم و رفتیم توی بالکن اونجا که خیلیییییی بزرگ بود
از زبان نینو:دیروز که اون دختر اومده بود فکرمو مشغول کرد خیلی زبا بود!چند وقت پیشم بیرون دیده بودمش یهو چی دیدم؟همون دختره که با یه دختره دیگه دارن میرن توی بالکن بلند شدم و رفتم یواشکی یکم سرمو بردم بهشون نگاه کردم رفته بودن ته و نه صداشون بهم میرسید نه روشون بهم بود یهو یه نفر از پشت گفت:چی کار میکنی نینو؟؟؟؟سریع برگشتم اون آدرین بود! از زبان آدرین:مرینت و آلیا رفتن بالکن منم کرکره اتاق شیشه ایم رو بالا بردم و نگاه کردم یهو دیدم نینو یواشکی توی بالکن سرک میکشه رفتم پشتشو گفتم:چی کار میکنی نینو؟؟؟؟حیلی ترسید و برگشت و دهنمو گرفت گفت:هیچی گفتم:داشتی مرینت و آلیا رو نگاه میکردی؟چرا؟نینو:خیلی خب این دختره که تازه اومده خیلی خوشگله فکرمو درگیر کرده آدرین:داداش نمیخوام ایراد بگیرما ولی خب دختره تازه1ساعتم نشده که اومده نینو:نه بابا دیشبم........ وایسا ببینم تو از کجا میشناسیشون؟آدرین:اختیار داری داداش مثلا رییسم نباید از کارمندام خبر داشته باشم؟تازه من استخدامشون کردم نینو:چی؟؟؟جدی؟؟؟یعنی من هر روز باید ببینمششش وای نمیتونم حرفمو بهش بگم کهههه آدرین:من کمکت میکنم فعلا برم توی دفترم تا کارای مرینت و آلیا رو ردیف کنم از زبان مرینت:آل خب چجوری بگم؟آلیا:یعنی چی چجوری بگم دختر؟خب بگو دیگه برای چی گفتی من به شرکت بزرگ آگرست بیام؟
مرینت:آها اون که برای کار گفتم آدرین قراره تورو استخدام کنه تو طراح مخصوص وبلاگ و مدیریت وبلاگ ها هستیییی یعنی در واقع دستیاری که برای آدرین این کارا رو انجام میده آلیا:آدرین؟مرینت:خب همینش سخته دیگه چجوری بهت بگم که خودمو توی قبرستون نبینم؟آلیا:هرچی باشه بگو من کاری نمیکنم که مرینت:آلیا خب راستش من....من دارم با آدرین ازدواج میکنم آلیا:وات؟شوخی میکنی؟مرینت:به نظرت قیافم به شوخی میخوره؟آلیا:چییییی؟تو داری با آدرین آگرست جلوی دهنشو گرفتم و گفتم:زیاد هیجان زده نشو اما فرداست آلیا از توی دستم جیغ کشید که همه برگشتن طرفمون گفتم:آلیا آروم باش آروم خواهرم آرومممممم آلیا:باورم نمیشه چیز میزات کو؟مرینت:آها قرار شد بعد از استخدام تو بریم خرید😁آلیا:چییییی؟؟؟؟تا الان چیزی نخریدین؟مرینت:نه آلیا:چطور؟مرینت:یکم عجله ای شد اما قراره ما فقط لباس بخریم بقیه ی کارا با امیلی خانومه آلیا:امیلی خانوم؟مرینت:مادر آدرین دیگه آلیا:خب ببینم لباسی مورد نظرت هست؟مرینت:آره خیلی قشنگه قرار شده همونو بخریم آلیا:ببینم؟توهم کار مند شرکتی؟مرینت:البته که هستم من طراح مخصوصم بجای گابریل آگرست البته شاید اونم بعضی وقتا باشه ولی من مخصوص ترینشم😃😄😀آلیا:عالیه مرینت:آرهههه حالا که همه چیو فهمیدی بیا بریم برای استخدام
رفتیم داخل مرینت:کارای استخدام انجام بشه خریدو فراموش نکن آدرین:باشه ولی میشه برای من یه کیک وقهوه بیاری؟مرینت:چرا؟آدرین چشاشو مظلوم کرد گفت:صبحـــ.... مرینت:آها میدونم حالا لوس نشو منم هیچی نخوردم بیرون برات یه صبحونه ای چیزی میخریم آدرین:توروخدااااا مرینت:گربه ی مظلوم خیلی خب باشه آدرین:مرسی مرینت:خواهش و رفتم توی آشپز خونه قهوه رو گذاشتم و رفتم توی یخچال عه چقد چیز میزه هر نوع نوشیدنی،کروسان،ماکارون،ساندویچ،پیتزا یا خدا اینا دیگه چین چشمم افتاد به یه طبقه که داخلش کیک میک بود کاپ کیک....نه کیک عادی.....نه چیز کیک خودشه یه بشقاب برداشتم و توش چیز کیک و چنگال گذاشتم بشقابو گذاشتم توی سینی و قهوه رو هم ریختم توی یه لیوان و گذاشتم کنار چیز کیک و رفتم توی اتاقش
آلیا ظاهرا فرمو پر کرده بود فرمو داد به آدرین و منم همون لحظه سینی رو گذاشتم آدرین:خوبه آلیا استخدامی آلیا:اما شما که هنوز فرمو....آدرین:از اونجایی که دوست مرینتی قابل اعتمادی و نیازی نیست حالا شاید بعدا یه نگاهی انداختم آلیا:خیلی خب ممنون و رفت بیرون با چنگال یه تیکه چیز کیک برداشتم بردم سمتش دهنشو باز کرد خودم خوردمشو گفتم:به به آدرین:قبول نیست منم میخوام و چشاشو دوباره مظلوم کرد چنگالو گذاشتمو گفتم:خب بخور فقط5دقیقه وقت داری بعدش بیا برای خرید که کلی کار داریم آدرین:خیلی خب رفتم بیرون پیش آلیا گفتم:بیا بهت بگم میزت کجاست رفتم و کنار میز خودم بهش یه میز نشون دادم آلیا:توهم پشت میزی؟مرینت:خب آره،یه اتاق دارم اما بیشتر ترجیح میدم تو محیط اجتماعی باشم هروقت نیاز به تمرکز داشته باشم میرم اونجا آلیا:عالیه مرینت:خیلی خب حالا عکسای چند روز پیش آدرینو میتونی توی سایت قرار بدی؟آلیا:البته از توی کامیوترش بهش نشون دادم کدومان
آدرین از اتاق بیرون اومد و گفت:من آمادم گفتم:بریم یهو دوباره این موقهوه ای چندش اومد و گفت:آدرین این پ......دست آدرینو گرفتم و گفتم:الانم نه موقهوه ای توی مغازه:آدرین:مطمنی همینو میخوای؟مرینت:آره همین😻آدرین:خیلی خب کیفمو باز کردم که یهو آدرین کارتشو داد مرینت:چیکار میکنی؟آدرین:لباسو میخرم مرینت:نیازی نیست خودم میخرم آدرین:درواقع این یه رسمه من تایین نمیکنم مرینت:ما جزو اون رسوماتی که میگی نمیشیم یادت رفته؟"انگشت اشاره و کناریشو تکون داد"ازدواج مرینتو آدرین یه ازدواج قلابیه آدرین:به هرحال چیزی از رسومات کم نمیکنه یهو دیدم فروشنده گفت:مبارکه تشکر کردیم و لباسو برداشتیم و رفتیم آدرین:دیگه کجا بریم؟مرینت:لوازم تحریر موخوام اینجا وایسا آدرین:باشه وایساد و رفتم چند تا چیز برای طراحیم خریدم و بعدش رفتیم چیزایی مثل کفش و......خریدیم دیگه ظهر شد آدرین:من گشنمه مرینت:تو که همیشه گشنه ای😒آدرین:به من چه بیا بریم رستوران رفتیم توی رستوران و غذا سفارش دادیم و خوردیم{جای حساس کات نکردم چون کار دارم بای}
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ببینم اصن اینا معجزه گر دارن؟
چه قد رمانتیت
عالیییییی❤❤
بسیااااااار زیبا