معرفی نامه داستان عشق ابدی

💙لوکا سانچز 💙: پسر پادشاه و ملکه پاریس یعنی : آنا و تیم کوفاین . که متاسفانه توی یه جنگ کشته شدن و لوکا هم توسط کارمن و مایک سانچز بزرگ شده و هیچی درباره‌ی پدر و مادر اصلی اش نمیدونه و همسر آینده مرینت چنگ و پادشاه حقیقی پاریس است .

💗مرینت چنگ 💗: دختری ژاپنی که در کودکی پدر و مادرش یعنی : سابین چنگ و تام دوپن . باهم دعوا کردن و از هم جدا شدن و حالا مرینت با مادرش سابین تو شانگهای پیش عموش وانگ چنگ بزرگ شده است . همسر آینده لوکا و ملکه آینده پاریس است .

💚آدرین آگرست 💚: پسر عموی مرینت که قرار بوده با مرینت ازدواج کنه ولی بعد اینکه مرینت میره پاریس عاشق لوکا میشه و لوکا هم عاشق میشه و قراره که باهم ازدواج کنن ولی وقتی ادرین میفهمه که مرینت با لوکا است خیلی اعصبانی میشه و میخواد لوکا رو بکشه .

🤍💜گابریل چنگ💜 🤍: عموی بدجنس مرینت (اونیکی عموی مرینت بعد وانگ چنگ .) اون وقتی میفهمه که لوکا مرینت عاشق هم شدن سعی میکنه اون دوتا رو از هم جدا کنه ،و اینکه اون انقدر از همسرش میترسه که وقتی آدرین به دنیا اومده بوده فامیلی همسرش رو، رو پسرش میذاره چون خود همسرش گفته که میخواد فامیلی خودش یعنی آگرست رو بچه اش باشه و گابریل هم نمیتونه با همسرش مخالفت کنه چون اگه مخالفت کنه همسرش از دستش خیلی اعصبانی میشه و اونم که از همسرش میترسه فامیلی همسرش رو بچه اش میذاره .

💚💙امیلی آگرست💙💚 : همسر گابریل اگرست ، مادر آدرین، بسیار مهربان ، امیلی به مرینت و لوکا کمک میکنه که به هم برسن ،چون امیلی میدونه که لوکا پسر پادشاه و ملکه مهربان پاریس بوده است . ولی وقتی که پادشاه و ملکه میمیرن دیگه کسی شاه و ملکه نمیشه و همه مدرن میشه مثلا : ماشین به وجود میاد ، گوشی به وجود میاد ، آپارتمان به وجود میاد (چون قبل از دنيای مدرن همه تو قصر و یا ویلا زندگی میکردن و به جای سوار شدن تو ماشین سوار کالسکه می‌شدن ، و به جای اینکه گوشی باشه مردم با نامه نگاری به هم از حال هم دیگه باخبر میشدن .)

💜جولیکا سانچز 💜: خواهر لوکا ، بسیار مهربان و شجاع و خیلی خجالتی است، و بعد از اینکه مرینت و لوکا شاه و ملکه پاریس میشن جولیکا عاشق پسری به نام ناتانائیل میشه و باهاش ازدواج میکنه و از اونجایی که ناتانائیل پادشاه آینده نیویورک است باهم میرن تو نیویورک زندگی میکنن .

❤ناتانائیل کورتزبرگ❤: دوست صمیمی لوکا ، همسر جولیکا سانچز (کوفاین )،پادشاه آینده نیویورک ، یه بار که نزدیک بود یه قریبه جولیکا رو بکشه اون میاد وسط و با اون قریبه میجنگه و یه زره زخمی میشه ولی بعد میبرمش بیمارستان و حالش خوب میشه

❤🖤💛کاگامی چنگ 💛❤🖤 : خواهر مرینت ،بسیار مهربون ، فداکار ،دوست داشتنی ، شمشیر باز ماهر ، وقتی که مرینت و لوکا باهم ازدواج میکنن بعد از چند روز آدرین و کاگامی هم عاشق هم میشن و باهم ازدواج میکنن ، فداکاری : وقتی که مرینت داشت توسط یه قریبه میمرد کاگامی با شمشير اش به اون قریبه حمله کرد و اون قریبه زخمی شد و از اونجا رفت .