
اجی ها منو ببخشید ولی این پارت نه پارت بعد اخرین پارت هست بعد یه داستان درمورد تهیونگ مینویسم ممنون برو پایینو بخون چرا داری اینو میخوانی.

۱سال از وقتی که من با کوک ازدواج کردم میگذره من حاملم یه دختر کوچولو دارم تهیونگ از مراقبت میکنه.(ا\ت*تهیونگ+)*ایی😭+وای چیشد ا\ت درد داری؟*اخ اره اره خیلی درد دارم بریم بیمارستان+باشه بریم «بیمارستان»(دکتر√ تهیونگ* کوک +)√سلام اقای تهیونگ و جونگ کوک *سلام+سیلام √حال خانم ا\ت خوبه فقط الان داره زایمان میکنه😂+وای عجب دکتر با حالی هستی *عه باشه پس میتونید برید √ خوب من برم دارن صدام میکنن *ممنون خداحافظ (عکس ا\ت)

از زبان نویسنده:از وقتی که ا\ت جئون جونگ سو رو به دنیا اورده ۹سال میگذره (عکس جئون حونگ سو) (جونگ سو روبا ∆علامت نشون میدم)∆هی بابا مامان کجاست +مامانی رفته یه سر به بیمارستان بزنه∆بهش بگو زود نیاد مگه یادت رفته امروز سالگرد ازدواجتون هست(خاک عالم بچه بهشون یاد اوری میکنه😹)+وای راست میگی بدو بریم خرید بعد خرید خونرو تئزین کردید(نمیدونم درسته یا نه) و براقارو خاموش کردید که مثلا خونه نیستید وقتی ا\ت میاد داخل∆مبارک باشههههه کوک میاد و بوست میکنه که سو برف شادی میریزه رو سرتون و کوک کادوتو بهت میده و سو هم یه جعبه بهش میده💜

دوستون دارم لایک و کامنت یادت نره منتظر تست های دیگم باش💓. (اینم عکس ا\ت خانم😊)

امروز میخواسم کوک رو سوپرایز کنم به تهیونگ گفته بودم سو رو ببره بیرون بقیه هم داشتن به من کمک میکردن ما سالن کنسرت رو خوشگل کردیم و منتظر کوک بودیم که یهو گوشیم زنگ خورد *الو سلام بله خودم هستم چی اقعا باشه باشه الان میام ×چیشده(بی تی اس×)باید برم ببینم واقعا سوپرازم واقعی هست یانه جیهوپ گفت نکنه یه بچه دیگه هم داری میاری😝😋 *اگه جواب ازمایش مثبت باشه بله ولی اگه منفی باشه نه😥 جیهوپ:نترس جواب مثبته حالا شوگا بدو ببرش شوگا:بیا بریم ا\ت *باشه خداحافظ بچه ها ×خداحافظ رسیدیم بیمارستان وقتی جواب ازمایش رو دیدم خیلی خوشحال شدم توری که شوگا فهمید دوباره داره عمو میشه😹 رفتیم پیش بقیه و جواب ازمایشو نشونشون دادم همه خوشحال که یهو تهیونگ و سو امدن سو بقل تهیونگ بود وایسادن پیش ما و منتظر کوک موندیم وقتی کوک در سالنو باز کرد جین نامجون برف شادی ریختن رو سرش و سو رفت بغلش شوکه شده بود که چیشده سالگرد ازدواج که نیست تولد من و سو هم نیست تولد خودشم نیست یهو رفتم جلو و......

که یهوووو لبشو بوسیدم تهیونگ جلوی چشای سو رو گرفت بقیه هم برگشتن که من یهو گفتم عزیزم دوباره داری بابا میشی کوک از خوشحالی منو بغل کرد و رو هوا چرخوند😹(یه سال بعد) الان بچه ا\ت و کوک ۱سالشه (اینم عکسش)و اسم جئون جونگ مین هست . کوک امروز به ا\ت گفته که بچه هارو حاظر کنه که برن پارک «تو پارک» +هی عشقم*جانم +میدونی من میخوام از گمپانی بیام بیرون *نه کوک اگه بیای بیرون من ترکت میکنم +چرا *چون میخوام تا اخر امرم اینجوری ادامه بدم من برم سرکار تو بری سرکار با عشق بچه هامونو بزرگ کنیم +کامل قانع شدم *خوب پس بزار به بچه هامون نگاه کنیم😹+باشه عزیزم. راستی امشب میخوام ... انجام بدم😈😈*چیییی نه کوک تورو خدا ولم کن +ولم کن نداره مگه قرار نزاشتیم هفته ای یه بار ها بگو مگه نذاشتیم اونم روز چهارشنبه(وای نمیدونم فکر کنم چهار شنبه اونا میشه شنبه ما حالا تو داستان من اینجوریه😂😁) *واییییییی مامان جونن😭😭😭😭 +باشه بابا قول میدم زیاد طول نکشه*باشه حالا ولم کن میخوام به بچه هامون نگاه کنم +باشد😁.

و این پارت به پایان رسید.💜 خسته نباشم اگه میخوای من از تستچی نرم جون مادرت لایک کن😁 اینم عکس ا\ت و خواهرش البته خواهرش نیست دوستشه یا همون هانی که با تهیونگ قرار میزاره. خوب من برم به فکر یه داستان دیگم. خداحافظ✋✋✋ لایک و کامنت یادت نره..💜 بای اجی و داداشی هام✋✋✋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرا واسه ا،ا عکس میذارین؟
این دختره هنه جا شده ا،ت
واییییییی عالییییی
مرسییییییی