
دوستان بعد هزار سال این پارت رو گذاشتم
تیکی:یهو دیدم مرینت نیست.آدرین:پلگ تو مرینتو ندیدی؟پلگ:نه.آدرین:کم کم داشتم وحشت می کردم که یهو دیدم لایلا نیست و بعدش خیلی نگران و وحشت زده شدم بعدش با تیکی و پلگ رفتیم دنبال مرینت.مرینت:آدرین و لایلا داشتن با هم حرف می زنن که یهو بی هوش شدم و وقتی بیدار شدم دیدم توی یه خونه هستم و سرم روی پای یه نفر که لباساش مشکیه هستش بعدش بلند شدم و دیدم اون....( بعدا بهتون می گم)آدرین:تا صبح منو و تیکی و پلگ دنبال مرینت گشتیم ولی پیداش نکردیم(توی خونه ی لایلا اینا شب بود).تیکی:آخه این مرینت کجاست؟آدرین:نمی دونم نمی دونم واقعا نمی دونمممممممم.پلگ:با اینکه از مسائل عاشقانه بدم میاد ولی الان خیلی نگرانم که مرینت گم شده.
مرینت:دیدم اون کسی نیست جز کارما(پسر).کارما:اوه بیدار شدی عزیزم؟مرینت:ساکت شو کارما.(دوستان کارما مرینت رو دوست داره و دوست داره مرینت برای خودش باشه و لینی و کیوان بچه ها اون باشن و دلش خیلی خیلی خیلی زیاد زیاد زیاد می خواد آدرین رو نابود کنه و احساس می کنه تا وقتی آدرین باشه نمی تونه مرینتو داشته باشه)کارما:زیاد از برخوردت خوشم نیومد😈😈😈.کارما:یه دکمه رو زدم.مرینت:آخخخخخخخخ😣😣😣.کارما:بازم می خوای😈😈😈؟مرینت:نه نه تو رو خدا نه😣😣😣.کارما:خوبه پس باید عشقم صدام کنی😈😈😈😈.مرینت:با....با..ش..شه...باشه😥😥.
کارما:خوبه چون نمی خوام به عشقم صدمه بزنم حالا بچه هامون کجان نکنه پیش اون آدرین کثافتن؟مرینت:آ...آ..ره عش..عش...ق...ق..م.لینی و کیوان:پشت سر اونا رفتیم و تمام رفتار های کارما رو در نظر داشتیم.کیوان خیلی خیلی خیلی آروم جوری که کسی نشنوه:بریم جلوشون؟لینی خیلی خیلی خیلی آروم جوری که کسی نشنوه:بریم.کارما:خب خب باید برم اونا رو از دست اون کثافت آزاد کنم.لینی:منظورت ماییم.کارما:دخترم پسرم شما اینجایید چه خوب.لینی:ما دختر و پسر تو نیستیم عوضی.
کارما:با پدرت درست صحبت کن😬😬.لینی:نکنم چی😏؟کارما:بد می بینی😈.لینی:قدرت آتش فعال(نورا و نیلا:داره قدرت موهاش رو فعال می کنه).کارما:چییییییی؟لینی:یه گوله آتش پرت کردم به طرفش و داشت بهش می خورد که جا خالی داد.کیوان:یخ(دوستان لینی می تونه قدرتش رو به اشتراک بزاره و الان این قدرت لینیه).کارما:چیییییی؟لینی:همونی که شنیدی.لینی:داشت بهمون حمله می کرد که یهو من جا خالی دادم و به اون حمله کردم و بعد کلی جنگ خسته شدم.لینی:یه بشکن زدم و همه چیز ثابت شد و من و کیوان مادرو برداشتیم و بعدش رفتیم و پدرمون رو هم برداشتیم و رفتیم خونه بعدش من یه بشکن دیگه زدم و همه به حرکت در اومدن و من به کیوان گفتم کاری کنه ی جلوی در یه مقاوم بزنه و اونم اینکارو کرد.
مرینت:اینجا چه خبره؟لینی:مثلا شما رو نجات دادیما😐😐.مرینت و آدرین:خیلی خب بابا قبول اصلا ما تسلیم😑😑.لینی:حالا دیگه مراقب کارما و لایلا باشید اونا خیلی خطر ناکن😧😧😧😧.آدرین:مگه کارما می خواد چیکار کنه😒؟آدرینا:می خواد مرینت رو مال خودش کنه و تو رو نابود کنه آدرین آگراست😏😏😏🙄🙄🙄.آدرین:من از تو پرسیدم😐😐؟آدرینا:برای من مهم نیست کی بپرسه و کی جواب بده من هم می تونم هم سوال بپرسم هم جواب سوالا رو بدم😏.آدرین:حالا میشه بحث نکنی😥😥؟آدرینا:خیلی خب بابا😒😒
مرینت:وای حالا باید چیکار کنیم اگر کارما و لایلا بیان اینجا چی😥😥😣😣😣؟آدرین:نگران نباش نمی تونن بیان🙄🙄🙄.آدرینا:دقیقا چرا نمی تونن بیان😐😐😐؟آدرین:چون در یخ زده😏😏😏.آدرینل:خب می تونن یخ رو با آتیش ذوب کنن به کار بنداز اون عقلو😏😏😏🙄🙄🙄.آدرین:راست می گی حالا اون وقت ما باید چی کار کنیم🤕🤕🤕؟آدرینا:اون جاش به خودتون ربط داره نه به من،من خواهر تو ام نه مهندس فکر تو🙄🙄🙄😏😏😏.آدرین:ممنون از پاسخ و جواب مسخره ات😒😒😒.آدرینل:برو بینیم بابا حال داری😒😒😒.آدرین:آهای باهام درست صحبت کن😡😡😡.آدرینا:درست صحبت نمی کنم من بزرگ تره ام حالا تو میخای چیکار کنی😏😏😏؟فکر کنم کاری نتونی بکنی🙄🙄🙄.آدرین:آدرینااااااااا😡😡😡😡😡😠😠😠😠.آدرین:بله جانم🙃🙃؟آدرین:تو باید......خب سکته تون دادیم و ممنون که سکته کردید😌🤣🤣😂😂😂😂
تبلیغات پایان این پارت:لیا و ولبرلدبدلرول لبددادارهزبربززلر چیه؟عربیه دیگه
خب ممنون که خوندید
لایک فالو یادتون نره
چالش گذاشتم صفحه ی بعدی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام تستم منتشر شده خوشحال میشم بهش سر بزنید
حتما سر میزنم
عالی بود به رمان لیدی باگ تغییر مسیر هم سربزن
حتما