عشق یک طرفه(پارت سوم)

فالو کنین و حمایتش کنید💜🍃🍃💙💚🍃💚💜

(بعد از یک ساعت حرف زدن با دوست لیام) ا/ت :لیام؟ لیام:بله ا/ت؟ ا/ت:میگم این یارو چی میگفت اینم که مثل تو مخش تاب داره😐 لیام: حرف دهنتو بفهم اون نخبست😑 ا/ت : اخه یعنی چی من چطور از خونه فرا کنم مگه میشه با کدوم پل برم کره هاااآاااااا؟ لیام : خب راست میگی اما دیدی گفت که اگه پدر و مادرت راضی بشن میتونن بهت کمک کنن... زیلینگگگگگگ(صدای زنگ گوشی)

مامان: ا/ت کجایی؟ ا/ت: توکه گفتی گم شم پس چیکارم داری مامان: لطفا برگرد دخترم معذرت میخوام ا/ت: من با لیامم خیالت راحت مامان: اوه جدی خب به لیامم بگو بیاد کارش دارم ا/ت: باشه اومدم. لیام بریم خونمون مامانم کارت داره لیام: باشه بریم انشالله که خیره ا/ت: خدا کنه تقق تقق(صدای در خونه)

لیام: سلام خاله قربونت برم خیلی وقت بود ندیده بودمت😁 ا/ت: خود شیرین(اروم هولش دادی)😐 مامان: سلام لیام جون خوش اومدی دلم برات تنگ شده بود مامانت خوبه؟ لیام: بله مامانم خوبه سلام رسوند😁 ا/ت: ببند در اون تالارو تو مامانتو کجا دیدی که سلام برسونه(بازم اروم هولش دادی)😐 مامان: چیکار پسر مردم داری😞لیام جون بشین الان میام (رفت توی اشپزخونه)

لیام: هی ا/ت چه مرگته چرا هی هولم میدی😠 ا/ت: خب چرتو پرت میگی لیام: خب باید مامانتو اروم کنم تا به من اعتماد کنه خره 😐 ا/ت: اها از اون لحاض😁 لیام: ببند نیشتو تا نفهمیده😐 مامان: خب لیام جون چه خبر لیام: هیچی خاله راستی شندیدم ا/ت میگفت از خونه بیرونش کردین؟ مامان: اره ا/ت این روزا فقط به کره فکر میکنه من بهش گفتم باید اینجا درس بخونه اما اون گوش نمیده. لیام: خب خاله حق با اونه اون باید توی یه کشور پیشرفته درس بخونه

ا/ت: اره مامان کره یه کشور...(لیام حرفتو قطع کرد و اروم گفت) لیام: تو ببند تر نزنی یه بار😂 ا/ت: هوی بفهم چی میگی😠 مامان: خب لیام جان من تنها نباید برای ا/ت تصمیم بگیرم پدرش هم هست. لیام: خب عمو کجاست ؟ مامان : فعلا سر کاره بعدا بهش میگم.

لیام: خاله ا/ت یه دختر باهوشه من میدوم که موفق میشه توی زندگیش پس نباید انقدر نگرانش باشید.(تو هم خر ذوق شدی) مامان: بله من میدونم که دخترم باهوشه و من تنها دلیلی که نمیزارمش بره کره اینه که اون فقط به بی تی اس فکر میکنه نه به درس خوندن و همینش منو ازار میده. ا/ت : نه مامان جون قول میدم مثل خر درس بخونم😣 لیام: هی خره ، خر که درس نمیخونه😂😐 ا/ت: ببند😐 مامان : خب لیام جون بیا ببین چه ناهاری برات پختم لیام: خاله چیه؟😁 مامان: غذای مورد علاقته لیام: اخ جونننننن😁 ا/ت: هوی خودتو انقد ول نکن چیزی پرت نشه بیرون لیام:😐