سلام سلام حالتون چطوره؟ خب دوستان اینم از این پارت جدید لایک یادت نره و نظرت رو هم بگو💜
از زبان ات:سوار ماشین شدیم و رفتیم به سمت هتل تو راه که بودیم همش فکرم پیش مادرم بود نکنه چیزی شده باشه؟ یعنی حال مامانم خوبه؟بابام هیچ وقت نشد که جواب تلفن هام و بده یعنی چی شده؟ آییی خداا (اینو بلند و به فارسی گفتی) نامجون:بله چیزی گفتی؟ جیهوپ:به چه زبونی بود؟ تو:اوو خب من بهتون نگفتم من
ایرانی هستم تهیونگ: واقعا؟ تو:بله پدرم به خاطر کار در کمپانی بیگ هیت که یکی از دوستاش در کمپانی کار میکرد اومدیم کره
ولی مادرم به خاطر مریض بودنش
ایران موند یعنی نشد بیاریمش
من اون زمان ۱۷ سالم بود و مجبور بودم برای ادامه تحصیل برم در مدرسه در کره درس بخونم خیلی اون زمان بد بود نه کره ای بلد بودم نه چیزی فقط انگلیسی بلد بودم خیلی سختم بود
ولی مجبور بودم کره ای یاد بگیرم
و بعد از مدرسه و دانشگاه تصمیم گرفتم منم کار کنم ولی پدرم نذاشت
من دوست داشتم خودم با دستهای خودم پول در بیارم ولی پدرم نمیذاشت
و من مجبور بودم خونه بمونم خیلی تنها بودم. جیهوپ:واو ات خیلی ناراحت شدم واقعا برای مادرت ناراحت شدم ات:او ببخشید انقدر حرف زدم
شوگا:لازم نیست معذرت خواهی کنی
نذاشتی بخوابم تو:او معذرت
جین:خب چی شد چرا ترس از هواپیما داری؟ اگه میخوای بگو
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
پارت بعددددددد
زود تر پارت بعدی رو بزار