اینم پارت سوم عزیزایی ک داستان منو دوس دارید و الان دارید میخونید توروخدا لایک کنید پارتای قبل لایکاشون خیلی کمه اگه این پارت هم لایکاش کم بود پارتای بعدو از توی بررسی حذف میکنم
الان همه روی مبل نشست: امیلی:سلام!شما باید پدر و مادر مرینت باشید درسته؟سابین:درسته{روکرد به مرینت}عزیزم معرفی نمیکنی؟😊مرینت اومد دهن باز کنه ک:امیلی:من مادر آدرین داماد آیندتون هستم☺😊 سابین و تام اینجوری ب مرینت نگاه کردن:😳😲😱 مرینت سرشو پایین انداخت امیلی:ای وای مرینت تو هنوز بهشون نگفته بودی؟مرینت:م......م.....ن.....س.....ع....ی...امیلی: اشکالی نداره حالا که همه چیو فهمیدین به نظرم طولش ندین من با گابریل صحبت میکنم امشب میایم خواستگاری و مراسم ازد*واج رو میذاریم برای3شب دیگه (قیافه ی سابین،تام،مرینت و آدرین:😳😳😳😳😲😲😲😲😲قیافه ی هدیه:😆😂😁)مرینت و آدرین همزمان:چی؟؟؟؟؟این امکان نداره(حالا قیافه ی سابین و تام و امیلی:😳😳😳😳)امیلی:چرا امکان نداره؟؟؟؟ مرینت:منظورم اینه که به هر حال 3روز خیلی کمه خریدا،تزیینا،سالن و کلییییی چیزای دیگه هست امیلی:همه ی اونا با خودمن شما فقط وسایلو میخرین😆
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
66 لایک
داستانت عالیه به رمان لیدی باگ تغییر مسیر هم سر بزن واقعا قشنگه
راستشو بخوای من با نویسنده اش یکم مشکل دارم البته این باعث نشد داستانشو نخونم،خوندم،ولی ب نظرم زیاد جالب نبود البته ب نظر شماهم احترام میذرم هرکی ی سلیقه ای داره ب هر حال
عالی بود
راستی آخرین پارت ادرینتی و مرینت هست
منظورت اینه که آدرینتی هست یانه؟ اگه منظورت اینه پارت آخرو ی جوری آدرینتی کنم ک کف کنین🍻
عالی بود
عالی بو بعدی پیلیز