10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Nazanin انتشار: 4 سال پیش 205 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ببخشید یکم دیر شد هنوز مدرسه نرفته امتحان هامون شروع شده
به هرماینی گفتم حالا وقت اینه برات تعریف کنم ولی هری کو که اونم باید بشنو به یه پسر که کنار من بود و رو به روی یه پسر مو نارنجی بود اشاره کرد و گفت. این هریه یه پسر که مو های خاکستری باشم های ابی داره اشاره کرد منم کنترل رو از دست دادم و پریدم بغلش و بعد چند ثانیه هم هری من رو بغل کرد بعد از بغل هم بیرون اومدیم من به پسری که مو نارنجی داشت اشاره کردم و گفتم تو رون ویزلی هستی اونم گفت اره. با هم دست دادیم. هرماینی خب حالا که هری هست داستان رو بگو منم شروع کردم از اول داستان تعریف کردن
من :همینطور که میدونی من دختر عموی هری ام من روز هالوین به دنیا اومدم تولد یک سالگیم رو ما رفتم خونه ی عموم تا اون جا جشن بگیریم شب ولدر مورت حمله کرد مادرم و زن عموم منو رون: تو چجوری وقتی یک سالت بود این چیزا رو یادت میاد من:به اونجا هم میرسی مادرم و زن عموم منو هری رو بردن بالا تو اتاق هری پدرم و عموم هم داشتن با اون می جنگیدن مادر طلسم رو منو هری و زن عمو هم طلسم رو مون گذاشت مادرم همون موقع به زن عموم گفت حواسش باشه زمانی که ولدر مورت اومد دفاع کنه و مادرم حافظه خودش و زن عموم رو تا حدی به من داد و منو جلو هری گذاشت تا اگر اتفاقی افتاد برای هری نیوفته ولدر مورت اومد بالا مادرم و زن عمو بهش التماس میکردن ما بکش ول با اونا کار نداشته باش. قطره اشکی از گوشه ی چشم چکید ادامه دادم. مادرم زن عمو رو انداخت پشتش و خودش مرد و بعد ولدر مورت زن عموم رو هم کشت دیگه هیچی یادم نمیاد. تو دلم ناراحت بودم ولی لبخند زدم تا دوستای جدیدم ناراحت نشن حس میکردم هری هم عینه منه چون تو چشاش ناراحتی بود
دوشنبه ناهار سالن غذا خوری از زبان هری
وقت نامه ها بود صدای جغد ها بالای سرم میومد نویل اومد و گفت فکر کنم امروز مادر بزرگم چیزایی که خونش جا گذاشته باشم رو بفرسته بعد حرفش یه جعبه بزرگ افتاد جلوش و یه چیز سیاه افتاد توی پارچه جلوی هریماینی یه جغد خواب الود بود رون اون جغد رو در اورد و نامه رو برداشت چهره رون یه دفعه برگشت به اون حالت مسخره که با اون حالت که وقتی از مامانش ترسیده نگاه میکنه نویل گفت بهتره هر چه سریع تر بازش کنی من که فکر می کردم ی نامه ی معمولیه گفتم. چرا می ترسی باز کن مگه چیه رون یه نامه عربده کشه نویل من یه بار مال مامان بزرگم رو باز نکردم خیلی وحشناک بود رون ترسو نامه رو باز کرد و صدای عربده بدی زد که همه چی لرزید تازه فهمیدم چرا نوی و رون اون جوری به نامه نگاه می کردن
(می دونی با این کار چی اتفاقایی افتاد ممکن بود اخراج شی به خاطر کار تو پدرت رو تو اداره ماخذ کردن ی بار دیگه این کار ها رو انجام بدی یه راس میای خونه )نامه به سمت جینی چرخید (وای دخترم بهت تبریک می گم که یه گریفیندوری هستی )بعد سمت هلنا چرخید و گفت (اون زمان باور نمی کردم اون شایعات واقعی باشن ول حالا خوشحالم که می بینم هلنا و خوشحالم که دخترم دوستایی مثل تو و هرماینی داره )نامه افتاد رو میز و اتیش گرفت و خاکستر شد همه زدن زیر خنده و بعد همه چیز به حالت اول برگشت پرفسور مگ گونالگ اومد و برنامه رو داد این هفته دو بار با هافلپاف شناخت گیاهان رو داشتیم
فردا بعد از ظهر از نگاه هرماینی اخری کلاس کلاس دفاع از خود در برابر شرور ها. من و هلنا کنار هم نشسته بودیم استاد اومد وای که چقدر خوشتیپ و خوشگل بود هر دختری عاشقش میشد از دید هلنا. استاد اومد همه ی دختر ی جوری نگاش می کردند ادم خنده اش می گرفت استاد شروع کرد به حرف زدن می دونم همه منو میشناسید پس نیازی به معرفی کردن نیس من می خوام امروز از همتون ی امتحان بگیرم (همه ی بچه ها به جز من و هرماینی گفتن اه)صبر کنید این امتحان درسی نیست می خام این امتحان رو بگیرم تا ببینم کی در مورد من و کتاب اطلاعات داره.
تو دلم گفتم وای که چقدر از خود راضیه این استاد استاد شروع کرد به پخش کردن برگه ها دو تا برگه داد به هرماینی. ممنون برگه رو از هرماینی گرفتم رنگ مورد علاقه من چیست من چه مدل ردای دوست دارم. اینا چیه اخه کتاب هاش رو خونده بودم و همه ی سوالات رو جواب دادم گذاشتم روی میزش بعد بچه ها دونه دونه برگه ها رو گذاشتن رو میز نیم ساعت بعد استاد. این چرت و پرت چیه نوشت کسی نمی دونه من رنگ بنفش یاسی رو دوست دارم اااااا. دوشیزه گینجر و دوشیزه پاتر شما تنها کسایی هستین که به همه سوالات جواب درست دادین هرماینی با لرزش دست دستش رو بر بالا و منم دستم رو بردم بالا خب. ۱۰ امتیاز برای گروه گریفندور
هری پیش استاد موند چون می خواست استاد با هری کتابا رو امضا کنه بعد شام از دید هری حدود ۵ ساعته دارم امضا می کنم این کتابارو یهو ی صدایی اومد. بیا اینجا بیا پیش من من. بخشید شما هم این صدا رو شنیدین استاد. کدوم صدا هری. بعد ساعت رو نگاه کرد و گفت اوووو پنج ساعت که داریم کتابا رو امضا میکنی شاید خسته شدی و خیال برت داشته همون لحظه هلنا بیا اینجا بیا پیش من. من بچه ها شما شنیدید اونها چی رو رون چیزی شده من نه ممنون منو رون و هرماینی رفتیم دنبال هری تا ببینیم گشنه هس یا نه من همیشه یه چیزی تو کیفم داشتم از دید هری از دفتر استاد بیرون اومدم هلنا و هرماینی و رون رو دیدم من. سلام. هلنا سلام گشنت نیس همینجوری که راه می رفتیم دوباره اون صدا اومد بیا اینجا بیا پیش من
من و هلن ی دفعه با هم گفتیم شما ام این صدا رو شنید هرماینی. چرا امروز همش میگی تو ام این صدا رو شنیدی چه صدا ای دوباره صدا اومد گفتم بیاید دنبال. به سمت جایی که صدا هی زیا تر میشد رفتم. هلن وای این گربه ی اقای فیبیچ هس رو دیوار رو در تالار اسرا باز شده اقای فیلیچ اومد من خیلی به گربه نزدیک بودم اون گفته هری تو تو خانم نوریس رو کشتی همین طور که اقای فیلیچ. سر و صدا می کرد پرفسور دانبلدور و بقیه استاد ها و دانش جو ها اومدن دامبلدور ارومیه باش فیلیچ انفاق نیافتاده فقط گربه ات خوشکش زده هلن پپپپروفسور دانبلدور ما کاری نکردیم پرفسور اسنیپ بله درسته ممکنه شما در زمان اشتباه در مکان اشتباه قرار گرفته باشید
اما من هری رو سر میز شام ندیدم هری من پیش پرفسور گیلدروی لاکهارت بود استاد لاکهارت. راست میگه من از هری درخواست کردم تا بهم تو امضا کردن کتابا کمک کنه چند هفته ای از اون اتفاق می گذشت امروز کلاس دفاع داشتیم و چون عملی بود همه ی گروه ها حضور داشتن و پرفسور اسنیپ هم بود پرفسور لاکها شروع کرد مثل همیشه از خودش تعریف کردن و بعد گفت من امروز برای کلاس عملی دوئل از پرفسور اسکیپ خواستم تا بیان اینجا و با هم دوئل کنیم نترسید قول میدم با زم کلاس معجون سازی باهاش داشته باشید بعد حرکات رسمی رو انجام دادن
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
به نظرم درست شبیه خود کتابه و شما باید موضوع اصلی رو هم عوض میگردی چون من قشنگ میدونستم بعدش چی میشه
راستش مزه کاملا از بین رفته راستش بعضی وقت ها پاتر هد سعی میکنه داستان رو بهتر کنه توی ذهنش ولی این داستان اصلا جالب نیست در واقع هری پاتر نیست چون هری خواصه اینکه یه نفر دیگه هم باشه باعث افت داستان میشه
من ۲ روز هست تست ۳ رو انجام دادم ولی در حال برسی است
قشنگ بود. ولی یه خورده سعی کن متنوع ترش کنی که نتونیم ادامش رو حدس بزنیم :)
چرا تموم شد ??تورو خدا ادامه اش رو زود ب ار من دق میکنم اگه نزاری
ممنون به خاطر اینکه نظر میدید سعی می کنم متنوع ترش کنم با نظراتتون منو ترغیب می کنید که داستان رو ادامه بدم
من تازگی ها رمان نوشتم تو تست چی ولی هنوز نذاشتن اگه بزارن باید از کجا بفهمم؟
ممنون میشم جواب بده یکی
برو تو لیست تست ها ببین وضعیتت چی زده انتشار یا برسی
عزیزم واقعا خیلی زحمت کشیدی، باید بهت جایزه بهترین نویسنده قرن رو بدن??♀️?
خیلی خوب بود
خیلی جالب بود ولی یکم میتونه جالب تر باشه، آخه من میتونستم بعدش رو حدس بزنم?