
سلام اینم پارت 21
از زبان ادرین👈پدرم از اتاق رفت بیرون و مرینت به حالت اول برگشت و روشو اونور کرد منم به حالت اول برگشتم و معجزه گر روباه رو پوشیدم. _🦊تریکس بیا حمله ور بشیم🦊........... (نیم ساعت بعد) من نقشرو انجام دادن و الان کسی نمیدونه که منو مرینت لیدی باگ و کت نوار هستیم بعد معجزه گر روباه رو درآوردم و گذاشتم داخل کیفم بعد به مرینت گفتم _بانوی من بیا بریم پیش دوستامون دلم براشون تنگ شده🥺. +باشه😒............ من گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به دوستامون📱📱📱 و باهاشون کنار رود سن قرار گذاشتم. _مرینت آماده شو نیم ساعت دیگه باید بریم کنار رود سن. +باشه😒. _خب من میرم به اتاقم تا آماده بشم. +باشه. آدرین میخواستم یچیزی بگم. _. چی؟ +من از فردا وسایلمو جمع میکنم و میرم خونه خودم. _چیییییی😮 چراااااا؟ 😱. +خب دلیلی نداره من اینجا بمونم منو تو که دیگه باهم رابطه نداریم😞. _مرینت ده بار گفتم دوباره هم میگم غلط کردم تو چرا نمیخوای این بحثو تموم کنی😫. +......... _مرینت من حواسم نبود یچیزی گفتم تو هم دیگه این موضوع رو فراموش کن. خب دیگه من میرم تو آماده بشم😤
از زبان مرینت👈وقتی آدرین از اتاق رفت بیرون تیکی گفت : یعنی واقعا باهاش قهری؟ 🤨. +نه تیکی من فقط دارم خودمو براش لوس میکنم تا قدر منو بیشتر بدونه😁.......... تیکی : 😂😂واقعا که آفرین مرینت خوب بلدی خودتو لوس کنی. +😂آره تیکی ولی نباید به ادرین بگی🤫........... تیکی : باشه. +خب دیگه صحبت بسه باید آماده بشم
از زبان ادرین👈من رفتم تو اتاق خودم تا آماده بشم که یهو پلگ زد زیر خنده. _چیه چرا میخندی؟ 🤨......... پلگ : 😂😂یعنی واقعا نمیفهمی. _چیو باید بفهمم؟ .......... پلگ : واقعا که خندی مرینت اصلا باهات قهر نیست🤭. _چیییی واقعا؟ 🤨........... پلگ : آره اون فقط داره خودشو برات لوس میکنه. _چییی😱 نه بابا مرینت همچین آدمی نیست😏......... پلگ : خواهیم دید. _حالا ول این حرفا کن باید سریع آماده بشم
(نیم ساعت بعد) من آماده شدم و از اتاقم اومدم بیرون و رفتم جلوی اتاق مرینت و دز زدم.......... مرینت در اتاقو باز کرد و اومد بیرون. _آماده ای. +آره بریم. _بریم......... منو مرینت رفتیم سوار ماشین شدیم و راننده مارو برد کنار رود سن بعداز 5 دقیقه رسیدیم و دیدیم که همه ی دوستامون هستن از ماشین پیاده شدیم و رفتیم پیششون اونا تا مارو دیدن سریع اومدن بغلمون کردن. +_بچه ها آروم تر داریم خفه میشیم....... اونا مارو ول کردن......... رز : اینهمه مدت کجا بودین دلم براتون تنگ شد؟ 🥺. _مگه اخبار نگاه نمیکنی؟ هاکماث مارو گروگان گرفته بود ولی لیدی باگ و کت نوار مارو نجات دادن.😁........ نینو : واقعا خوشحالم که نجات پیدا کردی😊. _منم خوشحالم😄............ آلیا : باید از ابرقهرمان ها ممنون باشیم که همیشه هوامونو دارن🙂. +درسته😉............. ایوان : واقعا اگه اونا نبودن ما چیکار میکردیم؟ ........... میلن : نمیدونم............... خلاصه بعداز کلی صحبت با دوستامون از اونا خداحافظی کردیم و رفتیم خونه............ وقتی رسیدیم من رفتم تو اتاقم من میخواستم دله مرینتو بدست بیارم سریع تبدیل به کت نوار شدم و از پنجره اتاقم رفتم بیرون و به سوی برج ایفل رفتم
وقتی به برج ایفل رسیدم اونجارو با گل و روبان های قرمز مشکی تزئین کردم بعد یک میز خیلی خوشگل اونجا گذاشتم و تزئینش کردم بعد رفتم از یک مغازه یک باکس گل خیلی بزرگ گرفتم بعد یکنامه داخل باکس گل گذاشتم داخل نامه نوشته بود : منو ببخش بانوی من. بعد رفتم به یک طلا فروشی و یک گردنبند که از طلای 20 قیراطی ساخته شده بود گرفتم و تو یک جعبه کادو کردم بعد رفتم از مغازه گوشی فروشی یک سیمکارت ناشناس گرفتم بعد سریع به سمت خونه رفتم و از پنجره پریدم تو اتاقم و به حالت اول برگشتم که یهو یکی در زد. _کیه.......... ناتالی : آدرین بیا شام حاضره. _باشه الان میام........... من رفتم شام خوردم بعداز شام اومدم تو اتاقم و با شماره ناشناس به مرینت پیام دادم
امیدوارم که از این پارت خوشتون اومده باشه لطفا لایک و کامنت فراموش نشه و منو فالو کنید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی من لایک کردم بعدی رو زود بزاری
ممنون راستی داستانت حرف نداره
عالی بود بی صبرانه منتظر پارت بعد هستم😍😍
پارت بعدییییییییییییییییی
میشه یکی به من بگه پورفایل این راوی کجاست تا بتونم از اول شروع کنم به خواندن تست هاش
سلام من نویسنده این داستان هستم روی اسمم کلیک کنید تا بتونید به پروفایلم برید
به پارت های منم سر بزن
عالی بود خیلی خوشحالم بازم اومد
عالییییی
عالییییی بود لطفا پارت بعد رو آنروز بنویس و بزار و این که سعی کن یکم بیشتر بنویسی