این پارت زیاد جزع داستان محسوب نمیشه.ولی یه چیزایی معلوم میشه😁
داستان از وقتی شروع میشه که دیوید و ناتالی رفتن به اتاق گابریل آگرست🚶🏻♀️🚶🏻♂️.ناتالی در زد 🤛🏻. گابریل:«بیاین داخل.»ناتالی و دیوید رفتن تو.گابریل گفت:«ناتالی! میتونی بری»(همون برو گمشو خودمون ولی با ادبانه😁)
گابریل:«چرا دوباره برگشتی دیوید🧐؟» دیوید:«می خواستم یکم باهات صحبت کنم😊»گابریل گفت:«چی میخوای؟زود باش برو سر اصل مطلب.من وقت ندارم⏳.»دیوید:«تازه می خواستیم کلی حرف بزنیما.ولی باشه😎.من یه دانش آموز باهوشم که توی یه خانواده ی فقیر زندگی می کنم💸.اگه یه آدم پول دار پیدا بشه که منو بورسیه کنه خیلی خوب میشه.مگه نه😉؟»
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
عالی بودددددددددددددددددددد
لطفاً سریع بزار