
ببخشید دیر شد امیدوارم خوشتون بیاد. نظر فراموش نشه??
از زبان ادرین: برای اینکه مرینت اروم شه بوسیدمش. ولی یهو ادرینا در رو باز کرد و اومد تو و با یه چهره ی عجیب به من و مرینت نگاه میکرد و گفت: به به به ادرین خان ماهم بالاخره عاشق شد ولی بهتر نبود یه جای دیگه عاشق میشدین اخه اینجا خیلی ظاهر خوبی نداره میدونین که??.مرینت که از خجالت سرخ شده بود سریع از دستشویی رفت بیرون و من موندم با این خواهر دیوانم.... حالا هی میخواد بره روی مخ من????
از زبان مرینت: من رفتم تو کلاس نشستم و تا زنگ اخر حرف نزدم و اصلا هم به ادرین نگاه نمیکردم☺☺ وقتی رفتیم خونه من رفتم تو اتاقم و رو تختم نشستم و تلوزیون رو روشن کردم. زدم کانال خبر که دیدم خبرنگار داره میگه: سلام من نادیا شاماک هستم نترسین این فقط یک خبره کل مردم شهر اکوماتیز شدن بهتره در خانه هایتان بمونید. بعد یهو تو تصویر یه ابر قهرمان به شکل گربه رو دیدم که داره با مردم میجنگه. داشتم به اون گربه نگاه میکردم که چشمم خورد به یه جعبه روی میزم.... اون جعبه مثل همون جعبه ای بود که دیروز دیدم. برش داشتم و درش رو باز کردم و ایندفعه یه کوامی قرمز از توش اومد بیرون و گفت: سلام مرینت من تیکی ام. من بهش گفتم: پس دیزی چیشد؟ تیکی گفت: چون دو نفر دیزی رو دیدن اگه دیزی کوامی یکی از شما میشد اون یکی هویتش رو میفهمید و ابر قهرمان ها نباید هویت همو بدونن. منم گفتم: باشه. تیکی بهم توضیح داد باید چیکار کنم منم تبدیل شدم و رفتم تا با اون یکی ابر قهرمان پاریس رو نجات بدیم....
من و اون ابر قهرمان با هم مردم رو شکست دادیم. اون ازم پرسید: خب مثل اینکه من یه همکار دارم خب نمیخوای اسمت رو بگی؟ منم گفتم: لیدی باگ اسم تو چیه؟ اونم گفت: کت نوار. گوشواره من و انگشتر اون داشتن چشمک میزدن ما باهم گفتیم: خب من دیگه باید برم. و هرکدوممون به یه طرف رفتیم.....
خلاصه لباس آدرین رو دوختم و فردا تو مدرسه به ادرین دادمش اونم خیلی خوشش اومده بود. ساعت ۴ یک ساعت قبل از جشنواره از زبان مرینت: ماتیلداااااااا???. ماتیلدا: هان چته قلبم وایستاد بیشعور. مرینت: گوشواره های من رو تو برداشتی؟؟؟؟ ماتیلدا: به من چه!! انگار هرچی تو این خونه گم میشه من گمش کردم اه اه. مارتیک: مرینت نگو که دوباره پوتین های منو قایم کردی؟ مرینت: به من چه حتما مارک برش داشته من مگه پسرم پوتین های تورو بپوشم. مامان: واییی بسته عمارت به این بزرگی رو گذاشتین روسرتون مرینت گوشواره تو تو اتاق منه و مارتیک پوتین تو هم تو جا کفشیه بدویین سریع تر لباس بپوشین دیرمون شد. من یه بلوز قرمز با یه جلیقه یکسره روش پوشیدم و موهام رو دو تا گوجه بستم و کیفم رو گرفتم و رفتم پایین . داشتم میرفتم پایین که یه صدایی شنیدم که میگفت: مرینت!! مرینت!! منو فراموش کردی . من برگشتم و دیدم تیکیه. گفتم:وای ببخشید من عادت ندارم . اونم گفت: اشکالی نداره ?? و بعد همه باهم رفتیم نمایشگاه
وقتی رسیدیم دیدم کل بچه های کلاس اونجا هستن منم رو یه صندلی نشستم. الیا( کسی که تو جشنواره کنار من نشسته بود) بهم گفت: وای دختر چقدر خوشگل شدی!! منم گفتم: مرسی همچنین. اون گفت: من آلیا سزارم. منم گفتم: منم مرینت دوپنچنگم و کلی باهم حرف زدیم و خندیدیم. که یهو مجری جشنواره اومد اسم تک تک مدل ها طراح های لباسشون رو گفت که بیان روی صحنه وقتی نوبت ما رسید...
ادرین دستش رو سمتم دراز کرد و گفت: افتخار میدین. منم گفتم: باشه و دستش رو گرفتم و رفتیم روی سن. وقتی داشتیم میرفتیم یکدفعه من پام سر خورد و داشتم میوفتادم که ادرین منو گرفت ولی من اینقدر سنگین بودم که ادرین هم انداختم و همه به ما نگاه میکردن و میخندیدن??. ما هم که از خجالت سرخ شده بودیم. بالاخره خندیدن مردم تموم شد ومجری شرو کرد به حرف زدن: خب اقای ادرین اگراست و طراحشون خانم مرینت دوپن چنگ. همه ی داورا به لباس ادرین رای مثبت دادن و حتی یکی از داورا بهمون گفت: شما خیلی بهم میاین امیدوارم یه روزی به شکل یه زوج شما رو ببینم و بهمون چشمک زد ??
ببخشید وسط داستان قطع کردم شما تو نظرات بگین تا پارت چند ادامه بدم و نظرتون رو درباره اینکه داستان رو چجوری ادامه بدم بگین ممنون خب بریم سر داستان.....
جشنواره تموم شد و ما رفتیم خونه دیگه شب شده بود. من رفتم تو اتاقم و از تیکی درباره ی ابر قهرمان بودن پرسیدم و اونم کلی خاطره برام تعریف کرد و میگفت: تو یه روز مخصوصی تو کت نوار هویت همو میفهمین و اینکه تو اون روز همه ی لیدی باگ ها و کت نوار های جهان هویت همو میفهمن و همه دور هم جمع میشین تا قدرت ابدی رو بیارین. من گفتم: قدرت ابدی چیه؟؟ اون دیگه ادامه نداد و فقط داشت به در نگاه میکرد..
منم به در نگاه کردم و دیدم بچه ها با تعجب دارن به ما دوتا نگاه میکنن و یهو همه چیز تیره و تار شد ولی فکر نکنم فقط برای من اینجوری شده باشه چون.....
امیدوارم لذت برده باشید????
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوبه حداقل تا ۳۰ ادامه بده حداقل دام میگم
عالی تا ۳۰ ادامه بده
من تو تستچی ثبت نام کردم وارد حسابم شدم چگونه تست بسازم?
منم نمیدونم
تا چهل ادامه بده
خیلی خوبه ولی یکم داری تند میری، یکم کشمکشش رو بیشتر کن اینجوری خواننده زود خسته نمیشه و خیلی داستان جذاب تر میشه :)
فقط توش خواهشا ادرین عاشق کت نوار نشه عاشق مرینت بدجور بشه باشه کاگامی این جور شخصیت دزد ادرین نزار