الینا❤دختری با قدرت های جادویی ۵

سلام سلام اینم پارت پنج(کپی عکس به شدت ممنوعه)

پرت شدم پایین کیم منو گرفت منو برد دکتر بعد که باند پیچی شد کمرم رفتیم خونه من روی تخت دراز کشیدم بعد دیدم کیم داره از نور خورشید فرار می کنه گفتم بگذار حدس بزنم...می سوزونتت گفت آره?بعد منم یکی از انگشتام رو بردم تو نور انگار گذاشتمش توی آب جوش صد درجه وای خیلی بد بود???بعد گفت مگه مرض داشتی بردی خب،،..گفتم فقط می خواستم ببینم چی میشه?گفت حالا فهمیدی گفتم آره?

بعد یکی اومد تو اتاق بعد کیم گفت الینا این خواهرمه آنجلا بعد آنجلا گفت سلام منم گفتم سلام اسم من الیناست?بعد رفتیم تو یه جای خیلی تاریک بعد کیم گفت باید بری تو تابوت بخوابی منم گفت اه کثیف نیست؟ گفت نه بعد درش رو باز کرد برق می داد...رفتیم خوابیدیم شب بیدار شدیم رفتیم تو یه پارک من کلی با کیم حرف زدم با کیم گفت...باید فرار کنیم

بعد مثل جت منو برد توی یه جنگل و لای دوته ها پنهان کرد یکی از پشت اومد من جیغ زدم کیم دهنم رو گرفت و اون مرده که اسمش جان بود رو آتیش زد بعد منم در رفتم منو گرفت گفت آروم...نباید بگذارم چشمات صورتی بشه...گفتم اگه بشه چی میشه؟ گفت اگه بشه یعنی وحشی میشی و خطرناک میشی?بعد من آروم گرفتم بعد گفت ههههه می دونی الان چه رنگیه چشمات؟گفتم نه گفت بنفشه یعنی تعجب کردیبعد یه جا نشست بعد من سرم رو گذاشتم روی شونا هاش و گفتم تبدیلم می کنی؟ گفت نه عمرا...بمیرمم نمی کنم...بعد گفتم چرا؟ گفت چون تو هم یه نوع خون آشامی برات خطرناکه?

بعد یه دفعه از خواب بیدار شدم دیدم که نمی تونم تکون بخورم کیم گفت وایسا من این رنگ چشم رو میشناسم...تو...تو....خواهرمی گفتم چییییییی

گفت فکر کردم توی اون مراسم از دستت دادم...باورم نمی شه?قیافه من این شکلی شد?چون گوش و سیبیل و دم داشتم ???بعد یه گربه(اریدا رو می گم)اومد پشت سرم و گفت الان باید یادت باشه من کی هستم گفتم اریدا ویز ویز نکن تو گوشم?بعد گفت خدایا شکرت که یادشه?

رفتیم خونه و دیدم یه پاپی کوچولو موچولو دم در خونه است گفتم واییی گوگولیه???گفت ولی نمی تونی نگهش داری شوخی کردم?بعد رفتیم توی خونه و دیدیم...

خب این پارت تموم شد?

امیدوارم خوشتون بیاد❤❤❤❤

نظرات فراموش نشه?

بای بای❤