عشق و طمع ۶

گفتم آقا بیخیال اصلا به تو چه که من رفتم بعد تاریک.والا!گفت تو غلط میکنی میری بعد تاریک پدرت رو در میارم.گفتم الفراررررر.رفتم آبشار جاذبه،برای چی برای اینکه از دست ویل در امان باشم.😬که دیدم پیدام کرد.متاسفانه دیپر هم این وسط پیداش شد اونم میخواست کله ام رو بکنه چون...بهتره نگم.😅😂🤣میگم برای اینکه یه بار زدم کل قلعه اش رو پکوندم.😅😶اتفاقی...دیگه تابلو است که اتفاقی نبوده و خودم خواستم.رفتم جایی که اگر هم پیدام کنن حداقل نمیزنن بکشنم.کجا رفتم،هیچی رفتم پیش اکسولاتل.فرداش رفتم پیش کیل گفتم تو هم دیشب آرامش نداشتی یا من فقط نداشتم؟گفت اتفاقا خیلی هم خوب بود.من گفتم افتضا بود.

که دیدیم مایس اومد.گفتم چیه مثلث بیریخت سیاه احمق.گفت هیچی با امپراطورتون کار داشتم گفتم وقتشون پره گمشو برو دیگه هم پیدات نشه.اعصابم خورد بود خب.🙃از زبان ویل:بیل بیل ببببیییییلللل.کجایی الو میشنوی.امپراطور یا همون دیپر گفت:اون نه میبینه نه میشنوه و نه میتونه تکون بخوره به عبارتی تو ذهنش گیر کرده.گفتم دقیقاً چرا؟به چه دلیل؟گفت نمیدونم فقط دلیل اینکه جواب نمیده رو میدنستم.از پشت دیپر یه نور صورتی زد بیرون و یه دختر با موهای طلایی و چشمای صورتی اومد و گفت سلام.اسم من امرالد هست.و دلیل اینکه بیل تو ذهنش گیر کرده رو میدونم.

ادامه داد کی اونو تو دنیای ذهنش تبعید کرده؟میسو سایفر یکی از قدرتمند ترین سایفر های بعد تاریک اون حدفش اینه که بیل و همتون رو ضعیف کنه.راستی من سایفر نیستم.من از بعد S اومدم و حدفم محافظت از بقیه بعد هاست.درواقع من جضو هفت محافظ بعد ها هستم.

از زبان بیل:وای لعنتی چرا نمیتونم کاری بکنم.یه صدا میومد انگار میگفت:I am still here یعنی من هنوز اینجام.همه جا تاریک بود چشمام بسته شد.

از زبان امرالد:من باید یه کاری میکردم یه کاری میکردم که مایس به حدفش نرسه...اگه بتونه به سنگ سیاه رو از بعد های S-A-D-F-G-H-J رد کنه یه بعد جدید درست میکنه که قدرت همه ی بعد هارو داره میتونه به قدرت بی نهایت برسه و دنیا رو نابود کنه.نباید بزارم بیل ضعیف بشه تمرکز کردم تا لتونم لرم تو ذهن بیل.تونستم رفتم پیش میسو داد زدم نمیتونی کسی که برنده است رو بازنده اعلام کنی.گفت اتفاقاً میتونم.

ببهش گفتم نه نمیتونی.به بیل گفتم تو میتونی نزار بعد تاریک بهت قلبه کنه!از زبان بیل:دستم رو گذاشتم رو سرم تو دو راهی مونده بودم.نمیدونستم چی کار کنم.من...من...من یه مدت کوتاهی سایفر بعد تاریک بودم تمام شکست هایی که خورده بودم اومدن جلوی چشمم

همین طوری هاج و واج مونده بودم.عصبانی شدم دستام آتیش گرفت همه ذهنم سوخت تلاش کردم و از ذهنم بیرون اومدم افتادم زمین و هیچی نفهمیدم.از زبان دیپر:دلم شور میزد نکنه بیل نتونه میسو رو شکست بده.وای اگه همه سایفر ها اینطوری بشن چی.از زبان بیل:وقتی بیدار شدم بعد تاریک بودم مایس گفت به به سرباز قدیمیم برگشته خونش.داد زدم ازم چی میخوای؟گفت فقط میخوام.....

چه اتفاقی میوفته؟مایس از بیل چی میخواد؟امرالد دقیقاً کیه؟

ببخشید اگه کم بود چون شارژم بی نهایت کمه اوه اوه شد سه درصد!!!!!بدبخت شدم

داستان های:داستان فصل سوم آبشار جاذبه-نیمه اکسولاتل-نگهبان آبی-روح کهکشان-جاذبه صفر درجه-امپراطور هفت بعد-بیشتر شدن لحظه به لحظه عشق من به کت نوار-زندگی عجیب من-دختر جادویی-بابای من یه شروره رو بخونید.بای بای تا تبلتم به فنا نرفته😅😅