
آنچه گذشت:خب ما رو آرایش کردن.....عقدم کردیم...گوجه هم شدیم...دنیا روهم نجات دادیم از دست بانووایفای....آدرین فردا کلاس شمشیر بازی داره.....قراره واسه آدرین کلاه درست کنم^3^

تیکی:مرینت.مرینت.مریییییینت!!!!!!مرینت:چیهههههه.تیکی:خواب موندی.مرینت:واسه چیییییییی😠تیکی:کلاه!کلاه آدرین رو درست نکردی اونوقت نمیتونی طراح لباساش بشی.مرینت:آهان باشه خب من میرم یچی پیدا کنم.پس از 2 ساعت........مرینت:تیکی بنظرت این خوبه؟(عکس طرح کلاه مرینت)خب برم درستش کنم😁پس از نیم ساعت......مریت:خب تیکی چطوره؟تیکی؟تیکی! تیکی:بله مرینت کلاهتو تموم کردی؟مرینت:آره تیکی این خوب هست به اندازه ی کافی عالی هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تیکی:چی این خوب نیست عالیییییییییییییییییه.

____از زبان آدرین____ رفتم کلاس شمشیر بازی.از ماشین پیاده شدم.بعد رفتم تو یه دختره داشت با مربی حرف میزد.مربی:خانم کاگامی شما باید با برترین شمشیر باز این کلاس شمشیر بازی کنید تا وارد کلاس شوید آدرین!پس اسمش کاگامی بود رفتم و باهاش شمشیر بازی کردم اون برنده شد و وارد کلاس شد.(عکس کاگامی) بعد از کلاس سوار ماشین شدم و رفتم عکس بگیرم.بعد از عکاسی معلم چینیم اومد خونه م و بهم چینی یاد داد.یادم اومد باید با مرینت برم بستنی بخوریم. رفتم خونه ی مرینت من یه عالمه وسایل جدید براش خریده بودم تا بتونه کلاه درست کنه. ✊✊✊ مرینت:اومدم اومدم.در رو که وا کرد دستشو گرفتم و دویدم از خونه بیرون.آدرین:یادت بود دیشب بهت گفتم باهم بستنی میخوریم؟ببخشید که واسه ساخت کلاه مجبور شدی صبح بیدارشی 😞 😞

تا پل راه رفتیم که اندره رو دیدیم.آدرین:یه بستنی 2 نفره با طعم شاتوت و سیب و زردالو لطفا.و برامون آماده کرد🍨پول رو دادیم و قدم زنان تا خونه ی مرینت رفتیم.آدرین:مرینت خیلی دوست دارم ببینم چه کلاهی واسم درست کردی😁مرینت:بیا اینم از کلاه میدونم خیلی عالی نشده😞آدرین:مرینت این که عالیهههههههههه حتما کلاه تورو انتخاب میکنم👒مرینت:ممنونم آدرین.و بغلم کرد😍😍😍آدرین:بدو بریم واسه مسابقههههههههه😁مرینت:اوهههههههه راس میگی یادم رفت خب بریممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم(_مرینت جان زیاد نبود؟_نوچچچ_بودا_نخیر نبودددددددددد_باشع😕)رفتیم تا مسابقه.همه ی کلاه ها رو نگاه کردم خوب بودن ولی واسه مرینت بهتر بود واسه همین رک گفتم مرینت برندست^-^(عکس این اسلاید یه کلاژ عالی از کلاه مرینت)

____از زبان مرینت____ وقتی فهمیدم برنده شدم آدرین رو صدا زدم.مرینت:آدریییییییییییییییییییییییییین؟آدرین:بلهههههه مرینتم؟مرینت:اممممممم خبببب راستششششش اهممم مننن میخوامممم طراح لباسات باشمممممم.آدرین:خب باشه چرا زودتر بهم نگفتی مرینت؟مرینت؟مرینتممممم؟مرینت:خب خجالت میکشیدم😅آدرین:مرینت امروز روز عروسیمونه خب یادم رفت بهت بگم پس اماده شو بریم.مرینت:باشههههههههههههه رفتیم توسالن منو بردن و حسابی آرایشم کردن یه لباس هم انتخاب کردم خیلی کیوتتتتتتتتت و خوشگللللللللل شده بودم کیوت و خوشگللل خودمو تو آینه ی جادویی نگاه کردم عالییییی بودم اینم از عکس مننن^3^

آدرین هم خوشتیپ کرد. رفتیم و مهمونی گرفتیم یهو چشمم به یه چیزی خورد لیا هم اومده بود!!!!!!به آدرین هم گفتم و واسه لیا دست تکون دادیم و رقصیدیممممممممممم(_مرینت😡نگفتم اینقد طولانی نکن_باشه بابا😒_عههه چه عجب خانم دوپن چنگ قبول کردن!!!_منو مرینت صدا کنننننن_اوکی بابا عههه لازم نیس داد بزنی😐)و بعد از چند روز تصمیم گرفتیم بچه بیاریم و بعضیا میدونن منظورم چیه و بعد از ۹ ماه یه دختر به نام جسیکا به دنیا آوردم.اونم یه خوناشام کوچولوی کیوت و نازه😇💖.تازه اون همش با سولگی بازی ميکنه و وقتی میگم سولگی رو اذیت نکنیا میگه:مامانننننن!و قیافش این شکلی میشه🙃.تو اینجا ۴ سالشه😇😻

اوه جسیکا میخواد یه چیزی بگه:سلام اینجا یه عکس از ۹ سالگی منو میبینین که بابا یواشکی ازم گرفته صبح صداهای عجیبی میومد اومدم چراغ اتاقمو روش کنم که بابا ازم عکس گرفت و مامان خندید😐من الان ۱۲ سالمه💜خب بچه ها من واستون یه چالش دارم: لایک کنی بهت بوس میدم💜 کامنت بدی میگم خیلی خوشگلی💜 فالو کنی واست آرزو میکنم خواب ها خوب ببینی💜 یکی رو انجام بده و جوابشو کامنت کن🤗مثلا: عالی بود لایکت کردم💙 عالی بود فالوت کردم💚 عالی بود کامنت دادم💛 حالا قبل از اونا میتونین خالی بزارن یا نظرتون رو درباره ی داستان بگین😁💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییی بود
مرسی کیوتمممم❤❤❤❤❤❤
خیلی خوشگلی بیب🤗💙