امیدوارم خوشتون بیاد💗
سه روز از اون اتفاق میگذشت و الان هری و هرمیون و رون با هم صمیمی شده بودن البته بخاطر هرمیون بعضی وقتها هم ایزابلا باهاشون میگشت. اونروز هرمیون و رون و هری داشتن صبحونه میخوردن که سروکله ی مالفوی پیدا شد رون:دوباره اومد و در گوشی به هری گفت:چرا هیچوقت از رو نمیره دراکو:هی پاتر شنیدم با غوله جنگیدی هری:درست شنیدی مالفوی رون:خوب شد اونجا نبودی وگرنه الان خانم پامفری داشت استخونای شکستتو ترمیم میکرد دراکو:ویزلی داری گنده تر از دهنت حرف میزنی هری بلند شد و گفت:خفه شو مالفوی دراکو:میبینم که دل و جرعت پیدا کردی حالا که اینطوره من تورو به یه دوئت جادوگری دعوت میکنم هرمیون:نه تو این کارو نمیکنی رون:قبوله هرمیون:رون هری:دارین چی میگین؟ رون:من جانشینشم جانشین تو کیه؟ مالفوی به کراب نگاه کرد و با پوزخند گفت:گویل نیمه شب توی سالن مدال ها میبینمت پاتر البته اگه ترسو نباشی و رفت هرمیون:رون چیکار کردی هری:یه دقیقه صبر کنین رون دوئت جادوگری دیگه چیه؟تو برای چی جانشین منی؟رون:خب وقتی میمیری باید یکی به جات ادامه بده دیگه هری:رون منظورت چیه اگه بمیرمممم یعنی من قراره تو دوئت بمیرمم؟ هرمیون:هری تو نمیمیری مردن فقط تو دوئت های درست و حسابی اتفاق میوفته تو و مالفوی با تمام زورتون شاید بتونین به هم جرقه بزنین
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
خیلی عالی بود
و اینکه یه سخنی با تستچی و ناظران داشتم
چرا اینقدر ما رو زجر میدین عزیزان من؟؟؟؟
من الان ۶ تا تست تو بررسی دارم میدونم صف شلوغه ولی سریعتر لطفا😑😶
❤️❤️
اره دقیقااا یه تست داشتم حدود نه روز تو برسی بوده یکم عجله کنین لطفا مردم منتظرن
خوب بود ولی کل کتابو اینجا کپی کردی و ایزابلا تنها چیز متفاوت شد که .
البته بگم من اصن قصد توهین ندارم فقط برا این گفتم یکم داستانت متفاوت بشه و طرفدارای زیادی پیدا کنه .
اره موافقم
البته فعلا شبیه بعدا خیلی متفاوت میشه فقط یکم صبر کنین
میدونم قصد توهین نداری و حرفات کاملا درسته🌷
مرسی که خوندی❤
چرا مارو زجر میدی بقیهههههههه😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆
😂😂😂
پارت بعد به زودی
مرسی که خوندی🌸
داستانت خیلی خوبه آدم نمیتونه نخونه🙂❤
😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘مرسی عزیزممممم❤️❤️❤️❤️❤️
عالی بود ❤
مرسی که خوندی عزیزم❤❤