اینجا رویای هر میراکلوری به حقیقت میپیونده
اینجا بعد از قسمت ۲۶فصل اخر هستش مرینت بستنیش رو خورد و و با گریه نگاه به کاگامی و ادرین کرد،کاگامی سرش رو گذاشته بود رو شونه ادرین،مرینت بغضش ترکید از زبان لوکا:مرینت مشکلی پیش اومده؟ از زبان مرینت:نه لوکا مشکلی نیست ،بلند شدم رفتم جلو ادرین بهش گفتم ادرین تو خیلی بی معرفتی،تو واقعا مثل اینکه چشمت کور بود منو نمیدیدی منو نمیدیدی که داشتم واست میمردم ادرین من عاشقتم اونوقت تو انقدر چسبیدی به این دختره کاگامی که چشمت منو اصلا نمیبینه?مرینت با گریه دوید سمت خونشون مامان باباش ازش پرسیدن مرینت چی شده اما مرینت جواب نداد و رفت تو اتاقش تبکی اومد بیرون و گفت مرینت لطفا خودتو کنترل کن وگرنه اکوماتیز میشی مرینت گفت نمیتونم جلوی خودمو بگیرم اما بخواطر تو باشه?بعد ادامه داد من دیگه عاشق ادرین نیستم من هدفمو میخوام تغیر بدم میخوام ادرینو مثل یه دوست بدونم کت نوار رو جای ادرین بزارم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
خیلی ممنون از همه شما??????
و اگه تونستى به تست هاى منم سر بزن
ولى دركل خيلى خوب بود
و اينكه سوال 7 غلط املايى دارى لوكا رو اشتباه نوشتى كوكا
تستت تست داستانيه بعد نتيجه داره ؟
سلام اسم من لیاست منم کلاس پنجمم
داستانت عالی عشقم
این هم داستان خوندم مال تو بهتر بود??
از دست جرمی که فصل هارو دیر درست میکنه???
خیلی خوب بود ??