زندگی در اوج ترس

این دختر دیوونه رو نگا چه قشنگ بدون هیچ ترسی میاد تو اتاقش وتو تاریکی خوشحاله نمیدونه که من دارم تو چشاش زل میزنم اونو جادو میکنم

با یه پسر اشنا شدم و باهاش ازدواج کردن زندگی خوبی داشتم ولی بعد رفتن تو اون کلبه وسط جنگل زندگیمون عجیب شده مثلا شب ها شوهرم غیبش میزنه و از زیر کلبه مون صدای کمک میاد و صدای جیع میاد یه شب از شوهرم جریان رو پرسیدم تا اینو شنید قرمز شد و به شکل یه جن در اومد و گفت این جریان رو به هیچ کس نمیگی من یه جن هستم که هرکس با من مهاشرت کنه نفرین میشه من گفتم مثلا چه بلایی سرش میاد؟ گفت دنبالم بیا منو برد زیر زمین اون کلبه نفرین شده دیدم هزاران جن اونجا هستن و هزاران ادم های بی گناه که داشتن به جن تبدیل میشدن من فرار کردم و از اون طلاق گرفتم بعد از چند مدت با یه پسر دیگه اشنا شدم و باهاش ازدواج کردم جریان رو بهش گفتم اون هم گفت مگه من نگفتم به کسی نگو خانم خانما

اون نمیدونه من همیشه کنارشم و دارم تو چشاش زل میزنم ?

همسترم خیلی به من زل میزد و خیلی ازم فرار میکرد و همیشه قایم میشد از دست من حالا که فهمیدم همسترم از من نمیترسیده از روح پشت سرم میترسیده??

من یه خواهر دارم ۵سالشه وقتی میخوام بخوابونمش بهش میگم باید همه ی دخترا بخوابن تا همیشه سر حال باشن یه دفعه بهم گفت ابجی جون در مورد اون دختر عجیب ترسناک چه طور؟ اونم باید بخوابه تا سر حال بشه؟

شب بود داشتم با بابام فیلم میدیدم یهو صدای باز و بسته شدن در اومد من اعتنایی نکردم بعد از چند دقیقه دیدم داره صدای پا میاد وقتی نگاه کردم دیدم یه جن داره بهم نزدیک میشه چسبیدم به بابام گفتم بابا جن اون جنه هم فوری ناپدید شد

میدونستین به اندازه هر ادم توی دنیا جن و ارواح وجود داره؟

ایا میدونستین که ارواح تو قبرستان ها بسیار زیاده؟اما ما نمی بینیمشون

حسابی ترسیدین؟???

تو نظرات بگین بازم از اینجور تست ها بنویسم یا نه