خیلی ممنون از نگاه گرمتون
به آدرین گفتم دقت کردی همیشه پدرت دنبال احساس منفی میکرده آدرین گفتش نه نکنه .....اون گفتم آره گربه کوچولوی من اون ....ارباب تا میخواستم حرفموکامل کنم زنگ در خورد پدر و مادرم بودش من براشون چایی شیرینی میوه آوردم بعد از چند ساعت گفت و گو پدر و مادرم رفتن ما دنبال تیکی و پلگ بودیم .....دیدم روی دارن برای خودشون تخت درست میکنم تیکی رو دیم که یک کفشدوزک آورده بود پلگ هم گربه وای این دوتا خیلی نازه ادرینو صدا زدم و اون گفت این دوتا فوق العاده هستن
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
عالیه ولی ۲ ماه گذشته ولی نمیزار
عالی پارت بعد زود تر