8 اسلاید صحیح/غلط توسط: 😐poker انتشار: 3 سال پیش 1,464 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
این هم برای جیمین لاورا
اسم تو ا.ت هست (دوستان اسمی ک انتخاب میکنین کره ای باشه برای خودتون چون شما کره ای هستین ) تو اهل سئولی تو دو سال با جیمین تفاوت سنی داری یعنی اگه جیمین ۲۲ سالش باشه تو ۲۰ سالته (در داستان جیمین ۲۲ ساله است ) تو از بی تی اس خوشت نمیاد (به خاطر دلایلی ) (عکست رو این صفه هست ) تو در ۵ سالگی خواهر بزرگ ترت رو از دست دادی تو ۱۴ سالگی مادرت و در ۱۶ سالگی چون پدرت ازدواج کرده و زنش دوست نداشت تو پیششون باشی ولت میکنه 🤕🤕
حالا میریم سراغ داستان : ا.ت : وای خدا بازم یه صبح خسته کننده ی دیگه (نکته ای رو یادم رفت بگم تو خیلی پولداری با اینکه تنها زندگی میکنی ) من باید برم سر یه کاری ک دیگه تنها نباشم دوستم هم ک دیگه نمیبینم (دوستت به خاطر اینکه تهدید به مرگ شده بود از کره رفت ) الان هم باید برم دانشگاه ک مدرک فوق لیسانسم رو بگیرم (خیلی زرنگی )بعد اینکه رفتی و برگشتی : خب حالا دیگه باید برم بیرون یه دوری بزنم حال و هوام عوض شه یه هودی گشاد مشکی با یه شلوار مشکی و یک کفش سفید پوشیدم موهام رو باز گزاشتم (موهات مشکیه)یه خط چشم یه رژ کم رنگ زدم و پوستت هم ک سفیده 😀
بلاخره آماده شدم و رفتم از خونه بیرون ا.ت : خب سویچ ماشینم رو بده خدمت کار خدمتکار: خانم نمیخواین کسی رو همراه...... ا.ت : نه خدمتکار : چشم الان سویچ ماشین رو بهتون میدم خدمتکار بهت سویچ رو داد تو به سمت شهر رفتی خب اتفاقات توی شهر
توی شهر داشتممیرفتم ک یهو ی گاری میوه داشت میخورد به نوه ی میوه فروشه من با پام گاری رو هول دادم ک به نوه ی اون نخوره رفتم سمت پیرزن میوه فروش ا.ت : خانم ببخشید من به گاریتون صدمه زدم پس باید خسارتش رو پرداخت کنم پیرزن : نه عزیزم تو جان نوه ی من رو نجات دادی ا.ت : کاری نکردم اما باید خسارتش رو بهتون پرداخت کنم خسارتش رو دادی خب حالا میریم سراغ جیمین : من و شوگا و کوک و تهیونگ با هم چهار تایی رفته بودیم شهر ک یهو دیدم ک یه خانم موسنی داره داد میزنه و یکی رو صدا میکنه قیا فه اش نگران بود متوجه یه دختر کوچولو و یه گاری شدم دختره ک به نظر نوه ا ش میومد اصلا متوجه گاری نشد وگاری با سرعت زیاد به سمت دختر کوچولو میرفت در همون لحظه یه دختری به نظر ازم کوچیک تر بود با پاش یه لگد به گاری زد و اونو پرت کرد ما همه تعجب کرده بودیم و بعد دختره به سمت پیرزن رفت و باهاش حرف زد وقتی ک خواست با پیرزن حرف بزنه ماسک رو داد پایین وای خدا چقد خوشگله و با پیرزن حرف زد
بعد اون ماجرا من و بچه ها به طرف خوابگاه رفتیم 🥲 روز خوبی داشتم 🙂ادامه ی داستان از زبان تو : بعد حرف زدن با اون پیرزن به طرف خونه ام حرکت کردم وقتی رفتم بالا فقط ولو شدم رو تخت یکم با گوشیم ور رفتم و بعد گذاشتمش کنار و بعدش هم خوابم برد تا ساعت شیش بعد از ظهر خوابیدم بعدش هم ک دیگه شب شد اما خوابم نمیبرد تا ساعت پنج صبح بیدار موندم بعدش خوابیدم خب حالا میریم سراغ جیمین ساعت ۲ برگشتیم خوابگاه جرعت و حقیقت بازی کردیم تا ۶ و شام خوردیم شد هفت و نیم بعدش تلوزیون دیدیم دیگه ساعت نزدیکای ۱ بود دیگه رفتیم تو اتاقمون اما من خوابم نمیبرد به اون دختر فکر میکردم
فردا صبح ساعت ۱۲ بیدار شدم باید مستقیم میرفتم کمپانی دیگه لباس پوشیدم با اعضا رفتیم کمپانی اعضا زود تر رفتن ولی من باید بیشتر میموندم ادامه از زبان ا.ت : ساعت ۲ بیدار شدم 😱 حالم خوب نبود لباس پوشیدم (لباس مورد علاقه ات فقط رنگش آبی نباشه روشن باشه ) لباس پوشیدم موهام لخته من فقط بستمش و فقط یه خط چشم کشیدم و رفتم پایین سوار ماشینم شدم نمیخواستم کسی باهام بیاد میخواستم برم بیگ هیت اما باورم نمیشه ک دارم قبول میکنم بادیگارد جیمین بشم قدم نسبتا بلنده قدم ۱۶۸ ولی با کفش و اینا ۱۷۰ قد جیمین ۱۷۷ ولی قد استیجش ۱۷۹ اعلام شده رفتم بیگ هیت و تست دادم قبول شدم از یارو پرسیدم ا.ت : خانم ببخشید من بادیگارد کدوم یکیشون هستم خانومه : آقای جیمین در همون لحظه مخم پوکید (تو از بی تی اس خوشت نمیاد ولی از جیمین بیشتر ) ولی چاره ا ی نداشتم تشکر کردم از اتاق امتحان اومدم بیرون ک یهو جیمین رو دیدم سلام کردم سلام کرد جیمین : ببخشید شما اینجا چیکار میکنی ؟
ا.ت : من اومده بودم تست بدم برای .....جیمین : تو میخوای بادیگارد بشی حیف تو نیس ، آسیب میبینی 😲😩 ا.ت : من آسیب نمیبینم بلدم از خودم دفاع کنم جیمین : اوه بله اون روز تو بازار دیدمت ک جون یه دختر بچه رو نجات دادی ا.ت : ...... جیمین : حالا قبول شدی ا.ت : آره جیمین : میخوای بادیگارد کدوم گروه بشی ا.ت : بادیگارد بی تی اس ، توی بی تی اس جنابعالی ادامه از زبان جیمین : وای خدای من 😍🤩 (توی دلش کلی زوق کرد ) (بچه ها نکته جیمین و ا.ت تو کافه با هم حرف میزنن چون جیمین و ا.ت هر دو تو یه کافه هستن ) جیمین : اما تو آسیب میبینی سابقه نداشتیم ما بادیگارد مون دختر باشه معمولا هم نیس پس لطفا برو استفا بده یادم میاد ک یکی از بادیگارد های زن برای گروه ان سی تی کشته شده بود ولی تو هماقت نکن پس بیا بریم استفا بده 😇 ا.ت : دیگه واسم مهم نیس قبلا بود ولی الان نیس جیمین : چرا برات مهم نیس تو به این کیوتی 😊ا.ت : خب یادم میاد وقتی بچه بودم منو به شکل یک دختر بی رحم و خشن میدیدم و ناراحت میشدم به خاطر اتفاقاتی ک افتاده دیگه قلبم کاملا مشکی شده و شکسته و قلبی ک بشکنه ک دیگه حساس نمیشه میشه ؟ جیمین : 😢😥🥺
ا.ت : بعدش من فرمش دستمه الان قرارداد رو امزا میکنم فردا میدم اون خانومه امزا کردم جیمین : خب باشه راستی خودت رو معرفی نکردی ا.ت : ای وای اسمم ا.ت هست ۲۰ سالمه جیمین : چه اسم زیبایی🤗ا.ت : ممنون جیمین : منم جیمین صدا کن و اینکه اگه پشیمون نشدی فردا بیا خوابگاه میدونی کجاس 🤔ا.ت : باشه جیمین آره میدونم کجاس پشیمونم نمیشم 🥲جیمین : خب من دیگه برم به بچه ها بگم خدانگه دار ا.ت ا.ت : خداحافظ ادامه از زبان تو در دلت(من واقعا میخوام با جیمین وای نه بی تی اس دیگه از این بهتر نمیشه 😑)منم دیگه برم خدمه رو اخراج کنم بعد از کافه خارج شدی ........ تا پارت دو خدانگه دار
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
26 لایک
عالیییییییییی😻😻😻
عاالی بود😍
خدا کنه پارتای بعدی زود منتشر بشه✨
عرررر عقشم عالی بود لطفاً زود زود پارت بعدی رو بزار و پارت ها رو طولانی تر بنویس 🥺🙏🏻💓
جیگرم تو صف برسیه و من اونا رو خیلی نوشتم 😊
سلام آجی عالی بود لطفا پارت بعد رو سریع بزار😍😍😍😍😍❤❤❤❤❤❤
راستی اجیا من ی داستان به اسم ( عشق جیمین ) نوشتم خوشحال میشم بخونیدش لطفا اگه خوندینش بگید ادامش بدم یا نه لطفا لایک کنید و کامنت بزارید
ممنون آجی چشم میخونم لایک و کامنتم میزارم ❤🙃