Ladybug & Cat noir 6

اینم قسمت ۶ امیدوارم لذت ببرید⁦❤️⁩ وقتی نظرات به ۲۰ تا و بازدید ها به ۱۵۰ تا برسه قسمت بعدی رو میذارم⁦❤️⁩

از زبان راوی داستان : ( با عرض پوزش از تمام دوستان عزیز ، سایت قسمت ۵ رو تایید نکرد من خلاصه ی اون قسمت رو می نویسم )

خلاصه ی قسمت ۵ : فردای اون شب بعد از مهمونی آدرین و مرینت رفتند مدرسه . خانوم بوستیه گفت که عکس اون ها توی تمام اینترنت پخش شده . بعد از مدرسه آدرین از مرینت پرسید در مورد ارباب شرارت چیکار کنیم ؟ مرینت گفت که بعد از سفر به بچه ها معجزه گر میده . روز اردوی نیویورک رسید ، بچه‌ها رفتند فرودگاه و سوار هواپیما شدند ، آدرین برای خودش و مرینت بلیط VIP گرفته بود . آدرین و مرینت ناهار ماکارونی خوردند و یه ( ?? ) داشتند و پلگ رفت دنبال پنیر بگرده . ( این بود خلاصه ی قسمت ۵ )

از دید پلگ : مرینت و آدرین داشتن هم رو می بوسیدن ، من داشت حالم بهم می خورد ? رفتم سمت بوفه ببینم پنیر کممبر پیدا میشه یا نه . رسیدم دیدم که یه بوفه ی کوچیک نیست ، از رستوران بهتر بود ? هر مدل پنیر که می خواستم بود: پنیر پارمسان ، پنیر چدار ، پنیر گودا ، پنیر اِمنتال ، پنیر روزانه? ، پنیر خامه ای و از همه مهم‌تر پنیر کممبر ? واااای اینجا بهشته من دیگه پیش آدرین نمیرم ?

از دید آدرین : اینقدر مرینت رو بوسیدم خسته شده بودم ، با مرینت داشتیم انیمیشن ماجراجویی در پاریس رو می‌دیدیم که یهو پلگ از درب اومد داخل یه گونی پنیر بار زده بود ?? گفتم پلگ چطوری اینو از بین مسافر ها آوردی ? ؟ گفت به سختی ? گفتم باشه برو زیره صندلی بخور . مرینت گفت تیکی تو هم برو پیش پلگ پنیر بخور ، تیکی گفت باشه پیش پلگ میرم اما پنیر نمی خورم ?

چند دقیقه بعد...

از دید آدرین : حس کردم از زیره صندلی صدای بوس میاد ، مرینت هم اینو حس کرده بود بهش گفتم نکنه تیکی و پلگ دارن (??) . رفتیم زیره صندلی رو نگا کردیم?????? دیدیم پلگ داره پنیرها رو بوس می‌کنه ? و تیکی هم خوابه .

بالاخره شب شد همه ی مسافر ها داشتن کم کم می خوابیدن . دوباره مهمان دار اومد داخل ? گفت آقای آگراست می خواستم براتون پتو بیارم اومدم بپرسم که از چه جنسی باشه؟ دیدم مرینت دهنش باز مونده ? بهش گفتم مرینت دو تا پتو بگیرم یا یه پتوی دو نفره می خوای ، مرینت هنوز توی شوک بود و گفت که هر چی تو بگی ، به مهمان دار گفتم پس یه پتوی دو نفره از جنس ابریشمِ اصل باشه از ابریشم مصنوعی بدم میاد . مهمان دار گفت چشم حتما راستی بالش از چه جنسی باشه آقای آگراست؟ مرینت بهم گفت اینم خودت انتخاب کن ? گفتم پس دو تا بالش با روکش ابریشم و داخلش هم پَر قو باشه لطفاً. مهمان دار گفت چشم حتما و رفت.

از دید مرینت : دیگه نصف شب بود و همه خواب بودن تقریباً نزدیک های طلوع خورشید بود از خواب پریدم دیدم آدرین خوابه رفتم دستشویی داشتم صورتم رو آب میزدم که یهو هواپیما تکون خورد و منم ناجور خیس شدم انگار این بد شانسی و دست و پا چلفتی بودن من تموم نمیشه ? دیدم که اون گوشه ی هواپیما یه پنجره بازه و داره نور میاد رفتم جلوی نور تا خشک بشم ، منظره ی طلوع خورشید خیلی زیبا بود که یهو یه صدایی از پشت گفت: زیباست مگه نه ؟ برگشتم دیدم آدرینه ، گفتم آره زیباست ⁦☺️⁩ راستی مگه تو خواب نبودی ?؟ گفت آره خواب بودم بیدار شدم که ببینم پتو روت هست یا نه اگه نیست پتو بندازم روت یه وقت سَردِت نشه ⁦❤️⁩?. تپش قلب گرفتم می خواستم بپرسم توی بغل آدرین که هواپیما دوباره تکون خورد ? کارم راحت تر شد هواپیما منو پرتاب کرد توی بغل آدرین ?

از دید آدرین : مرینت پرت شد توو بغلم منم محکم گرفتمش و بغلش کردم یه حس عجیبی داشتم سردم شده بود به مرینت دقت کردم دیدم خیسه ?? گفتم مرینت چرا خیس شدی ?? گفت دفعه ی قبلی که هواپیما تکون خورد من دستشویی بودم و آب ریخت روی لباسم ? گفتم اشکال نداره پیش میاد ? گفت آخه برای من زیادی دیگه پیش میاد ?

از دید آلیا : خواب بودم که نور خورشید خورد تو چشمام از خواب پردم پنجره رو بستم حس کردم از پشت داره یه صدای آشنا برگشتم دیدم که مرینت و آدرین همدیگه رو بغل کردن ? ازشون عکس گرفتم تا بعداً اینو آلبوم کنم ، نینو رو بیدار کردم گفتم نینو نگا کن اونجا رو ، گفت یه زمان سعی می کردیم که این دو تا چند کلمه با هم حرف بزنن اما الان دیگه نمیشه از هم جداشون کرد ? اینجوری حال نمیده بیا رابطه شونو خراب کنیم ? گفتم بیخود می‌کنی مگه الکی ? من کلی جون کندم زور زدم روحیه دادم نصیحت کردم تا این مرینت به آدرین برسه . نینو گفت باشه باشه غلط کردم ?. از دید آدرین : داشتم با مرینت حرف میزدم که یهو یه آدم عجیب اومد روی بال هواپیما و موتور رو از کار انداخت ?.....