
خیلی دوستون دارم بقیه داستانام و دختر عمم مینویسه امیدوارم دوباره بیام دفعه ی دیگه که بیام با ایدی خودم میام این از مامانم
جک:ا/ت 😭تیر خوردی. ا/ت:هیچی نشد به دستم خورد. جک:برین دکتر خبر کنین. ا/ت:جک واقعا چیزیم نشده. جک:دیگه نمیزارم بیای ماموریت. ا/ت:جک خودت و جمع کن 😡😠😤 جک:باشه 😕😐 ا/ت:خوبه سریع پولارو جمع کنین باید بریم اینجا امن نیست. جک:چشب قربان الان تو رئیسی. ا/ت:خوب حرکت کنین. جک:میگم که عروسی برای هفته ی بعد باشه خوبه. ا/ت:اره خیلی خوبه 👍 جک:خوب پس فردا بریم خرید. ا/ت:فقط یک چیزی. جک:چیه بگو. ا/ت:من می خوام موقع عروسی یک گروه خواننده بیاد برامون بخونه. جک:بهترینش و هماهنگ میکنم. ا/ت:ممنونم ❤️ کی میریم خرید گفتی؟ جک:فردا. ا/ت:عالیه آیییییییی😖 جک:چی شد وای از دستت فراموش کردم بریم خونه دکتر حتما اومده. بریم جای بی تی اس....... 🍁 نامجون:چشب باشه حتما. تهیونگ :کی بود. نامجون :منیجر بود. شوگا:چی گفت. نامجون :گفت تو یک عروسی بریم چند تا اهنگ بخونیم صاحب عروسی یکی از دوستاش خواهش کرده ما بریم. جیهوپ :اخ جون عروسی بریم ببینیم عروس چه شکلیه داماد چه شکلیه.
ا/ت:سلام شوگا خوبی. شوگا:سلام ا/ت ممنون تو خوبی. ا/ت:نه اصلا خوب نیستم. شوگا:چرا چیزی شده. ا/ت:شما هفته ی دیگه می خواید برید عروسی برای خودندن نه. شوگا:اره ولی تو از کجا میدونی. ا/ت:چون عروسی عروسی من 🤧😶😭 شوگا:چییییییییییییییی 😰 😯😮 چطور ممکنه. ا/ت:شوگا من 4 هفته فرصت دارم زندگی کنم و هفته ی بعد قراره عروسی کنم ولی شماها نباید بیاین سعی کن نیاین مخالفت کنم. شوگا:سعی میکنم. ا/ت :خبرشو بهم بدی. شوگا:باشه خداحافظ 👋. ا/ت:خداحافظ 👋. چند دقیقه بعد....... 🍁 شوگا:بچه ها من عروسی هفته ی بعد و نمیام بهتره نریم. تهیونگ :نه بهتره بریم تا جونکوک حال و هواش عوض بشه. جیمین :اره. شوگا:نه اون عروسی پر از طرفدار همه میریزن رو سرمون بد بخت میشیم. نامجون :اون عروسی خیلیم خلوته. شوگا:حالا یبارم به حرف من بکنین و بیاین نریم. جین:باز چی شده که این و میگی شوگا:هیچی هیچی 🤥 جیهوپ :پس میریم. شوگا:باشه. (مکالمه ی شوگا و ا/ت) شوگا:الو سلام ا/ت. ا/ت:سلام چی شد. شوگا:متاسفم. ا/ت:چییییییییییییییی 😰 يعني میاین. شوگا:اره میایم. ا/ت:پس راهی ندارم جز اینکه. شوگا:جز اینکه چی؟ ا/ت:ببخشید کار دارم خداحافظ 👋 شوگا:الو ا/ت الو.
ارایشگر:خیلی زیبا شدید واقعا که زیبایی تون خیلی خیلی خیلی زیاده. ا/ت:ممنون 💋. (ا/ت چند تا دوست داره که شوهراشون دوستای جک هستن ولی با اون دوستاش صمیمی نیست اصلا) جولی:ا/ت عزیزم مثل فرشته ها شدی خیلی قشنگ شدی 🥺 🥺 ا/ت:واقعا 😍 ولی بهش گفتم خوشگلم نکنه به جک گفتم این کارش اشتباه یک وقتی ندزدنم امشب. لوسی:نه عزیزم ما مواظبتیم. ا/ت:شما لطف دارین عه جک داره زنگ میزنه. جک:الو عزیزم. ا/ت:میشه بگی کی میای دنبالم مردم اینجا. جک:پس بیا دم در. ا/ت:باشه. ا/ت وقتی میره بیرون میبینه یک ماشین سفید با بادکنک های رنگارنگ و تزئینات جلوی در پارک شده و ا/ت یک لبخند میزنه و میره سوار ماشین میشه. و به سمت عروسی حرکت میکنن. از زبان شوگا....... 🍁 شوگا:خیلی نگرانم نتونستم منصرفشون کنم ا/ت هم نمی دونم می خواد چیکار بکنه. مطمئنن قراره اتفاقای بدی بیوفته.
ا/ت:رسیدیم به تالار هنوز بی تی اس نیومده بودن نمی دونستم باید چیکار کنم با جولی و لوسی صحبت میکردیم و میخندیدیم که یهو......... جک:عزیزم ا/ت. ا/ت:جونم. جک :چه حسی داری الان. ا/ت:بهترین حسی که تاحالا داشتم نمی دونم چطوری برات توصیف کنم واقعا نمی دونم و نمی تونم توصیف کنم. جک:همین که اینا رو میگی خیلی خوشحال میشم چون تو برام خیلی عزیزی. ا/ت:تو بیشتر 😊 جک:😉 ا/ت:من برم جا بچه ها. ا/ت:همین طوری داشتیم حرف میزدیم که جولی گفت بی تی اس اومدن منم اب دهنمو قورت دادم و به اومدنشون خیره شدم. وقتی همشون اومدن دهنشون دو متر باز مونده بود چون خیلی خوشگل شده بودم و فقط جونکوک مات و مبهوت داشت نگام میکرد هیچ کس باورش نمیشد این منم من واقعا تغییر کرده بودم. شوگا:بد بخت شدیم حالا باید با عروس و داماد دست میدادیم ا/ت با یک لبخند ملیحی اومد جلو جک هم اومد جک داشت باهامون دست میداد که صداش زدن و رفت ا/ت دست نداد و فقط تعظیم کرد و تشکر کرد که اومدیم که جونکوک دستش و گرفت. جونکوک:می خوای ما رو شکنجه بدی همینکه که من و از درون نابود کردی بس نبود می خوای ازمون انتقام بگیری. ا/ت سرش و انداخت پایین. ا/ت:بغض داشت گلومو چنگ مینداخت خیلی دوست داشتم گریه کنم داد بزنم ولی نمیشد بغضم و قورت دادم و یک پوزخند صدادار زدم و بعد دستم و بیرون کشیدم و رفتم. ا/ت:من نابودتون نکردم خودتون خودتونو نابود کردین حالا باید برید خرابه هاتونو درست کنین. ا/ت:نگاه های سنگین جونکوک و بقیه ی اعضا داشت داغونم میکرد نمی تونم دیگه، وسطای مجلس بود دیگه وقتش بود چون عاقد داشت میومد(خیلی ببخشین چون من مراسم عروسی اونا رو نمی دونم چطوری) جام نوشیدنی تو دستم بود حالم خیلی خراب بود چون مریضیم خیلی بد شده بود و نمی تونستم کاری بکنم داشت سرم گیج میرف پس پودری و که گرفتم یکم ریختم تو جام نوشیدنی خودم . شوگا:همش به ا/ت نگاه میکردم تا ببینم چیکار میکنه یهو دیدم یه چیزی داره میریزه تو نوشیدنیش ترسیدم اروم اروم رفتم سمتش دیدم همه ی نوشیدنی رو خورد.
ا/ت:مطمئن نبودم از هیچی ولی دیگه نوشیدنی سمی رو خوردم. ولی میدونستم نوشیدنیش انچنان خطر ناک نیست برای اینکه مهمونی رو بهم بزنه کافیه. عاقد اومده بود جک رفت روی سکوی مخصوص من تو راه داشتم میرفتم روبه روی جک وایستادم نمی دونم اینکارم درست بود یا نه (ببخشید ولی من نمی دونم کره ای ها چجوری ازدواج میکنم همون ایرانی ادامه میدم البته مطمئن نیستم این ایرانی باشه شما تصور کنین) عاقد همه چیز گفت باید جواب میدادم نمی تونستم جواب بدم مطمئن بودم پسرا دارن نگام میکنن واقعا چرا اخه چرا. که یهو حالم بهم خورد سرم گیج میرفت که یهو افتادم و هيچی نفهمیدم. از زبان شوگا:وای نه ا/ت همش به خاطر ما هممون تو شوک بودیم که چرا یهو اینطوری شد. ا/ت:چشام و باز کردم رو تخت بیمارستان بودم دکتر اومد بالاسرم و به جک گفت یک مسمومیت غذایی بوده انگار. جک بالاسرم بود و داشت نگام میکرد می خواست بلند شم که جلومو گرفت گفت باید استراحت کنم.زدم زیر گریه. جک:چیشده ا/ت جاییت درد میکنه حالت بد شده. ا/ت:عروسیمون به خاطر من خراب شد 😭😭من عروسی رو خراب کردم 😭😭😭😭😭همش تقصیر من بود 😭😭😭 جک:عزیزم ناراحت نباش تو به خاطر غذاها مسموم شده بودی حالا که چیزی نشده یک بار دیگه عروسی میگیریم حتی اگر تو بخوای هر سال عروسی میگیریم. ا/ت:راست میگی. جک:راست میگم. ا/ت:بهم قول میدی. جک:بهت قول میدم عزیزم. ا/ت جک و محکم بغل میکنه که جکم اونو بغل میکنه.
بعد از چند روز ا/ت مرخص میشه. ا/ت:جک برنامه ی امروزمون چیه جک:میریم اتاق فرماندهی میفهمی ا/ت:باشه. جک:قراره این ماموریت ماموریت اخر ما در کره باشه ا/ت:😯 جک:و بعد که رفتیم آمریکا اونجا عروسی من و ا/ت رو میگیریم هفته ی دیگه یکشنبه ماموریت اخرمون و دوشنبه میریم.نظر تو چیه ا/ت. ا/ت:عام نمی دونم چی بگم به نظرم خوبه. جک:پس هفته ی دیگه میریم. ا/ت:چیکار کنم وای خدا چیکار میتونم بکنم کمکم کن. ا/ت:جک من یکم سرم درد میکنه میشه برم. جک:برو عزیزم. ا/ت اول یک لباس کاملا سیاه میپوشه و بعد میره تو اتاق جک و کامپیوتر و روشن میکنه. و همه ی جاهای کامپیوتر و نگاه میکنه و بعد دوربین تلش و خاموش میکنه و با استفاده از کامپیوتر فیلم های تو تلش رو روی یک فلش میریزه و تلش و دوباره میزنه ولی دوربینش خاموش ا/ت میفهمه که جک داره میاد در اتاقش و قلف میکنه و پنجره رو باز میکنه تا بره جک می خواد در و باز کنه که در باز نمیشه. و ا/ت داره از پنجره میره پایین و در همون حین جک میاد تو که میبینه کامپیوترش روشنه و پنجره باز میره سمت پنجره که میبینه ا/ت داره فرار میکنه به همه میگن برن بگیرنش. ا/ت بخاطر لباس سیاهش سخت دیده میشه چون شبه و ا/ت هم لباس کاملا سیاه پوشیده و میره توی تاریکی قایم میشه که گمش میکنن.ا/ت به شوگا زنگ میزنه ا/ت:شوگا سریع بیا جلوی در و در و باز کن ولی کسی نفهمه یک چیزی بهت میدم که سریع ببریش پیش پلیس. &:هی دیدمش بگیرینش. شوگا:ا/ت چه خبر. ا/ت:شوگا هیچی نگو فقط همون کاری و که میگم بکن سریع باش دنبالمن. شوگا میره دم در ا/ت داره میدوئه و سریع به شوگا میرسه و فلش و بهش میده. ا/ت:برو برو. برو تو تا ندیدنت. و فرار میکنه.
ا/ت:به پشت سرم نگاه کردم دیدم دارن میرن سمت خونه ی بی تی اس خیلی ترسیدم به سمتشون رفتم اونا هم منو دیدن و دنبالم اومدن اروم میرفتم و اونا من و گرفتن.............
خوب دوستان این داستان باید 18 تا لایک داشته باشه تا پارت بعد بیاد خداحافظ 👋 کیمیا دوستون داره و همیشه مینویسه خیلی دوستون دارم 💝 💝 لایک و کامنت فراموش نشه 💟 💟 💟 💟 خداحافظ 👋 گفته هایی که همیشه میگفت 🥺 نصف داستان و خودش نوشت نصفشم من خداحافظ 👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تست/پست
خوب و عالیت لایک شد و ثبت بازدید میدونم زحمت کشیدی و لیاقت شو داشت میشه از تست جدیدم به اسم تأثیر هنر بر ذهن رو لایک و ثبت بازدید کنی
ممنونم 🍁🎀🎊
😅👍🏻
سلام ارمیااااااا
واییی از این فیکا 😂😂😂😂
سلام ببخشید کیمیا چطوره خیلی نگرانشم رفت نیس چه خبره !!!! خواهشن جواب بده
باهام قهره حرف نمیزنه
پارت 7 منتشر شده
عالییی ایشالا زودتر خوب بشه عزیرم
ممنونم ❤️ ولی زود نمیاد چون هنوز ادامه ی داستان و بهم نگفته
ممنونم ❤️
اوففف قلبم وایساده زوددددد باششششش😭🥺👌
گفته هایی که همیشه میگفت 🥺 نصف داستان و خودش نوشت نصفشم من خداحافظ 👋
میشه بپرسم چی شده😳
عالی بود لایکیدم
برو قسمت 5 و بخون میفهمی يعني نظرات و از اولش بخون میفهمی
الهی😔🥀
انشاالله بیماریشون هرچی که هست خیلی زود خوب بشن😔💔
خوب میشه داره بهتر میشه زود بر میگرده
عالی بود ♡