
سلام ببخشید یه مدت امتحان داشتم ولی الان میتونم بنویسم و فردا امتحان اخرم هست پس بزن بریم بخونیم😊😊
شروع _________________________ مرینت گفت بریم رفتیم بیرون مرینت گفت اندره کجاست گفتم بزار بزنم ببینیم کجاست زدم دیدم رود سن هست گفتم که رود سنه بریم رفتیم پیش اندره گفت به به چه عشق قدرتمندی و گفت بلوبری به رنگ مو شما مرینت وانیلی به رنگ موها شما آدرین 2 طعم دیگه هم که نمی دونم چیه ولی طعم توت فرنگی و شکلات کاکائویی به رنگ او دوتا من و مرینت به هم نگاه کردیم و لبخند زدیم و گفتیم ممنون اندره و رفتیم نشستیم و بستنی را خوردیم و بعد از تمام شدن بستنی به مرینت گفتم که ع.ا. ش. ق. ت. م مرینت : آدرین گفت ع.ا.ش.ق. ت.م. منم گفتم منم همینطور و دیدم که آدرین داره لبشو داره نزدیک میکنه میخواد 😘 کنه منم همراهیش کردم و بعد 2 دقیقه با صدای عکس جدا شدیم
دیدیم که آلیا با دخترا (منظور از دخترا میلن الکس رز جولیکا هست ) هستن و آلیا داره عکس میگیره من آدرین قرمز شدیم😳😳😳😳😳 و گفتم آلیا توی وبلاگت که نذاشتیم گفت چرا گذاشتم برای نادیا هم فرستادم گفتم آلیا مگه دستم بهت نرسه😠😠😠 که آلیا و دخترا فرار کردن خواستم دنبالشون برم که آدرین دستم گرفت و گفت ولشون کن باید از اینکه تیتر اول خبر ها باشی عادت کنی 😊 منم گفتم سخته ولی باشه و بوسش کردم 😘😙😘😙😘😍😍
و گفتم ساعت چنده آدرین گفت یا خدا 5 بعد از ظهر گفتم یا خدا الان آگه برم مامان بابا میکشنتم واردین گفت خب زنگ بزن بگو مشبک پیش من میمونی یکم خجالت کشیدم گفتم باشه و زنگ زدم مامانم گفت سلام کجایی گفتم سلام بیرونم میرم پیش آدرین اشکالی نداره گفتن نه دخترم اشکالی نداره و و خدا حافظی کردیم و گفتم میام و آدرین زنگ زد به سایمون (بادیگاردش )و گفت بیاد دنبالم سایمون آمد و رفتیم عمارت اگرست
آگهی سلام سیامک انصاری هستم مردی بایا کن نانای اصغر صغرا نانای اکبر و کبری
رفتیم تو دیدم اقای اگرست داره میاد آدرین شلام کرد من تا اومدم سلام کنم داد زد کجا بودی آدرین آدرین گفت با مرینت جون بیرون بودیم گفت چی منو دید گفت سلام منم سلام کردم و گفت آدرین چرا به خانم دوپن چنگ گفتی مرینت جون آدرین گفت خوب راست ما .ع.ا.ش.ق همیم آقای اگرست گفت خوشحالم میبینم پسرم عاشق یک خانم باعستعداد هست منو آدرین لبخند زدیم و گفتیم ممنون
ادرین گفت پدر میشه مرینت شب اینجا باشه گفت اشکالی نداره ☺و آدرین گفت ممنون و رفتیم توی اتاق ادرین گفتم چی اتاقت بزرگه واییییی 😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲 گفت تازه کجاش و دیدی و توپ انداخت توی سبد بسکتبال و پیانو اومد بالا گفتم وااااااایییییییی الان چی شد 😮چی باحال و خندیدم😁😁😁 خب این پارت هم تمام شد امید وارم خوشتون بیاد لایک و کامنت و فالو یادتان نره بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود بعدی رو زود بزاری ممنون
چشم ممنون