
بریم برای داستان خیلی خیلی معذرت می خوام که انقدر دیر کردم 😳
سوار ماشین شدیم و رفتیم به سمت کلاس تئاتر توی راه بودیم که لونا زنگ زد. * بله عزیزم # جیمین کجایی؟ * داریم میریم کلاس تئاتر # چرا کلاسپیانو نرفتین؟ * اووووو.... به کل یادم رفته بودببخشید # عب نداره نگران شدم فکر کردم اتفاقی افتاده، معلمشون گفت برای جبرانی فردا ساعت 10 صبح میاد خونه یادت باشه * باشه مرسی، کاری نداری فعلا چند ساعت بعد کلاس تئاتر تموم شد و ما هم رفتیم خونه * دخترا پیش به سوی حموم دوتاشون : نههههههه * نمیشه باید بریم حموم همه خیس عرقیم رزی : میشه موهامونو نشوری؟ اوف تازه یادم افتاد که موهای اینا چیه * آره نمیشور فقط دوش می گیریم رزی : هوراااااا رفتیم دوش گرفتیم و اومدیم و لباس پوشیدیم منم چند بسته رامن درست کردم که بخوریم رزا : خیلی خوب بود ممنون بابا * نوش جونت
ساعت ۹ صبح بیدار شدم و خونه رو مرتب کردم دخترا و بیدار کردن و صبحانه خوردیم و منتظر معلم بودیم. راس ساعت ده اومد یک پسر جوون قد بلند و خوش اندام بود چرا باید یه مرد معلم دخترا باشه این و حتماً باید به لونا بگم. $ سلام من جی چانگ ووک هستم بچه ها بهم میگن استادی جی * خوشبختم منم پارک جیمین هستم $ میتونم باهاتون یه عکس بگیرم؟ * بله حتما (ایششش اصلا ازش خوشم نمیاد باید معلمشون را عوض کنیم) دخترا : سلام استاد جی $ سلام به دوقلو ها حالتون خوبه؟ رزی : مرسی دلم براتون تنگ شده بود. بعد دو تا شون جی رو محکم بغل کردن اصلا خوشم نمیاد کسی به دختران دست بزنه.( پدر غیرتی 😂😂) * خوب ما باید ساعت ۱۱ بریم سر صحنه لطفاً زودتر کارتون رو تموم کنید. $ بله حتما دخترا و اون پسره رفتند تو اتاق و شروع کردن به تمرین کردن منم نتونستم تحمل کنم و رفتم تو اتاق یک ساعت بعد $ خب برای جلسه بعد این آهنگ رو تمرین کنید دخترا : چشم
$ خدافظ * خدافظ . بدویین لباس بپوشین باید بریم رزی : ولی بابا من خستم خوابم میاد * تو ماشین می خوابی رزا : بابا منم گشنمه * یه چیزی میخرم میخوریم فقط زود باشید باید بریم. بالاخره آماده شدن و راه افتادیم سمت کمپانی

* سلام به همگی دخترا : سلام اعضا : سلام کوک : چه خوش تیپ شدین ست پدر و دختری زدین * بله چی فکر کردی وی : حسودیم شد رزی : خوب من دختر شما هم هستم میتونیم با هم ست کنیم وی : ارههه ، معلومه که هستی * نخیر تو فقط دختر منی بعد گرفتم و قلقلکش دادم، کلی خندید رزی : ولی عمو وی بچه نداره نمیشه هم دختر شما باشم هم دختر عمو وی؟ همه زدن زیر خنده جین : وی باید برات استین بالا بزنم وی : نه نمی خوام رزی دختر منه به هیچ کس نمی دمش بعد رزی رو گرفت بغلش و دوید از اتاق بیرون
* هعی کجا میری صبر کن منم دنبالشون دویدم که تو سالن پی دی نیم رو دیدم @ سلام حالتون خوبه؟ * ممنون شما خوب هستین @ ممنون این دختر کیه؟ * دخترم رزی هستش @ وای خیلی دوست داشتم دخترا تو ببینم چقدر خوشگله اون یکی دخترت کجاست؟ * تو اتاق پیش پسراست @ اهان خدا حفظشون کنه من باید برم فعلا * ممنون خدانگهدار وی : خب دخترم دوست داری کجا بریم؟ رزی : با رزا بریم بستنی بخوریم وی : نه دوتایی بریم رزی : نه نمیشه من بدون رزا جایی نمیرم وی : معلومه خیلی خواهرت رو دوست داری رزی : اره ، من و رزا بهم قول دادیم هر کاری که خواستیم بکنیم با هم بکنیم و تا آخر عمرمون باهم باشیم وی : چه قول خوبی به هم دادین * خب دیگه باید بریم فک کنم ماشین ها اومدن
خب اینم از این پارت امیدوارم دوست داشنه باشین نظرات فراموش نشه برای خوشحالی منم لایک کنید 😊💜💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پیدینیم : خدا حفظشون کنه
واکنش خدا😳🤯
واکنش عیسی مسی 🤣🤣🤣🤣
عالی بود
بچه ها من یک هفتست پارت جدیدو گذاشتم ولی چرا منتشر نمیشه؟
خودمم ناظرم اصلا تستمو ندیدم هرکی میدونه چیشده لطفا بهم بگه
ممنون
اوکی حتما
عالی درجه یک 😘🥳😎👍👎
عالیییییییییییییییی💜💜
خیلی منتظر داستانت بودم😁
اجی داستان نوشتم یه سر بزن😂😍
مرسیییی💜
حتما اجی
وووااای خیلی دیر گذاشتی😢😭تولوخدا انقدر دیر نزار دیگه داشتم ناامید میشددم😭😭😭و در ضمن عاااااللللیییی بود 💖
واقعا معذرت میخوام امتحانا خیلی سخت بود نمیشد تمرکز کرد
امروز همه ی امتحانام تموم شد هر دوروز یه پارت می زارم ببینیم کی منتشر میکنن😊💜
خیلی عالی .🌷
من یک داستان نوشتم که امیدوارم خوشتون بیاد پارت اولش منتشر شده لطفا به اپن هم سر بزنید 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
ممنون
حتما عزیزم
عالی بود ولی چرا اینقدر کم؟ 💔 پارت بعدی رو زودتر بزار و یکمم بیشتر بنویس 💜
مرسیی💜💜
بخدا امتحان نمیزاشتم فکر کنم از پارت بعد زیاده 😊💜💜💜
عالی
ممنونن💜💜
مرسی عالی بود💜
مرسی💜