باران پشت پنجره جونگ کوک

نشستم به پشت پنجره به بیرون نگاه کردم هیییییی هوای بارونی یادش به خیر چه روزایی بود 🥺اما اما من به خودم قول دادم دیگه نه دیگه نه اصلا بهش فکر نمی کنم نمی خوام برگردم نمیییییی خوام 🥺هر بار که بارون می اد یادش می افتم یاد اون بی معرفت چطور تونست باهام همچین کاری بکنه با من با منی که عاشقش بودم با تمام وجود فراموش کردنش خیلی سخته لعنتی ☹😢

کاپشن مشکی مو پوشیدم و امدم بیرون به هوای قدیما قدمی زدم رفتم به پارک روی همون صندلی که کنار هم بودیم نگاهی کردم دیدم یه نفر روش نشسته اما تو این بارون کی میاد اخه هه شاید یه دیونه مث من باشه جلوتر که رفتم احساس خیلی اشنایی بهم دست داد ناگهان صورتشو برگردوند خشکم زد نمی تونستم تکن بخونم نمی تونستم نگاهم رو ازش بردارم ناگهان اشک از چشام جاری شد اونم همونطور عشقم بود یه دختر ایرونی اسمش باران بود اما اما 🥺🥺 بلند شد امد طرفتم باران :انگار یه بغضی تو گلوم گیر کرده بود نمی زاشت حرف بزنم

تا خواستم حرفی بزنم امد جلو و با حسرت نگاهم کرد بهش نگاه کردم و دهن باز کردم همون طور که از چشام اشک جاری بود گفتم :نامرد حتی نزاشتی کلمه ای هم حرف بزنم نزاشتی ذره ای از خودم دفاع کنم کوک تو تقلب کردی 🥺🥺🥺🥺🥺🥺 کوک:هه من نه تو اشتباه کردی تو پا گذاشتی رو تمام عشقم باران:موضوع اون چیزی که فکر می کنی نیست تو داری اشتباه می کنی کوک کوک:(با حالت فریاد)نه دقیقا همون چیزیه که فکر می کنم اون عکسا هر بار به می بینمشون از ته قلب اتیش می گیرم 😡

خب ادامش یه روز دیگه من برم سر درسام😁😁😁😁

برید چالش داریم🤩🤩

چالش؛لطفا تو کامنتا بگید که ایا ادامه بدم یا نه 😘فرزندم لایک کن دل منو شاد کن