ببخشید خیلی دیر به دیر میزارم
با من از دواج میکنی گفتم بله نمیدونم چطوری پدر آدرین با این ازد واج موافق بودش ولی الان پسر رو یا هام عزم خواستگاری گردش من اینطوری شده بودم♥️ آدرین گفتش این یک معجزه گره یکی برای من یکی برای تو بعد گفتم تیکی پلگ چی آدرین گفت استاد فو مارو از ذهنشون پاک میکنه بغضم گرفت گفت مشکلی نیست میتونیم هنوز صاحباشون باشیم ولی انگار بار توله معجزه گر مون رو میبینیم من نمیدونستم چیکار کنم بخاطر همین پرسیدم تو بقا آدرین پدرم منو ادرینو بغل کرد و گفت گربه سیاه گه نشد پس آدرین گفتم اون قضیه گفتم آره فهمیدم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)