دوستان اگه قسمت هایه قبلی رو نخوندید برید بخونید چون به هم مرطبتن
همین طور که خبر نگار ها داشتن ازم سوال میپرسیدن یه دختر بچه حدودا 7ساله درحالی که یه جعبه میراکلس دستش بود اومد سمتم و گفت:اون اقایی که اونجا بود گفت اونو بدم به شما و به یه قسمت از پارک اشاره کرد سرمو روبه اون ور کردم ولی کسیو ندیدم به هر حال گفتم ممنون و سریع پریدم روی پشت بوم یکی از ساختمون ها اوضاع خیلی بیذریخت بود فقط امیدوارم اون معجزه گر گربه سیاه نباشه رسیدم به خونه از پنجره پریدم داخل و گفتم تیکی خال ها خاموش سریع جعبه رو گذاشتم روی میز و درش رو باز کردم لعنتیکوامی گربه از توش پرید بیرون گفتم:ناموسا شوخیت گرفته؟اون گربه دیونه رو چه حساب این کارو کرده کوامی گربه هیچی نگفت و داشت میرفت سمت پشت بوم در حالی که داشت میرفت گفت:وقتی برگرده قوی تره و رفت گفتم وایسا منظورت چیه کی قوی تره داشتم از پله ها می رفتم بالا که تیکی جلوم رو گرفت و گفت:مرینت حتما براش خیلی سخت بوده توی این چند میلیون سال اولین باره که پلگ رو اینطوری میبینم بهتره الان روی این تمرکز کنیم که میراکلس گربه رو به که می دیم یکم اروم شدم و گفتم باشه فک کنم این بهترین کاره فکر کنم بدمش به ادرین تیکی سر تکون داد که یعنی باش بعدش لباس خوابم رو پوشیدم و رفتم بخوابم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
پاسخ نامه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
منظورم اینه که خیلی خلاقی.ادامه بده?
ممنون?
آخه واسه یه پسر یکم زیادی ذهن خلاقی داری.?
فقط باید یکوچولو رو طرز نوشتنت کار کنی.
ببین من میخوام داستان رو ار همه لحاظ جلو ببرم تازه وقتی مینویسم اهنگ گوش میدم و کاملا توی داستان غرق میشوم اگرم منظورت اینه که جاهایه احساسی رو کم کنم جوابم واظحه نه اگرم چبزه دیگه ایه خوب بگو
واقعا پسری؟
اره چطور؟
دوستان اگه میخواید لوکا رو از داستان حذف کنم بگید که بدونم چون الان ادامه داستان به این بستگی داره که لوکا باشه یا نه
ادرین برگرده لوکا هم نباشه♥
لوکا رو خفه میکنم